خواجوی کرمانی (غزلیات)/الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش) از خواجوی کرمانی |
' |
الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش | الرحیل ای لعبت شیرین زبان بدرود باش | |
جان بتلخی میدهیم ای جان شیرین دست گیر | دل بسختی مینهیم ای دلستان بدرود باش | |
میرویم از خاک کویت همچو باد صبحدم | ای بخوبی گلبن بستان جان بدرود باش | |
ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت میزنند | خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش | |
ایکه از هجر تو در دریای خون افتادهام | از سرشک دیدهی گوهر فشان بدرود باش | |
گر ز ما بر خاطرت زین پیش گردی مینشست | میرویم از پیشت اینک در زمان بدرود باش | |
همچو خواجو در رهت جان و جهان در باختیم | وز جهان رفتیم ای جان جهان بدرود باش |