خاقانی (قطعات)/چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قطعات) (چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی) از خاقانی |
' |
چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی | آمد به دلو در طلب تخت مشتری | |
سیارهای ز کوکبهی یوسف عراق | آمد که آمد آن فلک ملک پروری | |
هان مژده هان که رستی ازین قحط مردمی | هین سجده هین که جستی ازین چاه مضطری | |
تو چه نشین و موکب سیاره آشنا | تو قحط بین و کوکبهی یوسف ایدری | |
خاقانیا چه ترسی از اخوان گرگ فعل | چون در ظلال یوسف صدیق دیگری | |
یا ایهاالعزیز بخوان در سجود شکر | جان برفشان بضاعت مزجاة کهتری | |
کنجا که افسر سر گردنکشان بود | او را رسد بر افسرشان صاحب افسری | |
فصلی که در معارضهی غیر گفتهای | تضمینش کن در این دو سه منظوم گوهری | |
ای در قمار چرخ مسخر به دست خون | از چرخ بادریسه سراسیمه سرتری | |
غوغای سرکشان فلک پایدام توست | تو فتنه را بهانه ز خاقانی آوری | |
زنبور کافر ار پی غوغا به کین توست | بر عنکبوت یکتنه تهمت چه میبری | |
در اوهنالبیوت چه ترسی ز عنکبوت | چون بر در مشبک زنبور کافری | |
سرپنجگی نه سیرت خرگوش خنثی است | ترس از هژبر دار در آن صورت نری | |
از روزگار ترس نه از رند روزگار | از سامری هراس نه از گاو سامری | |
چون دور باش در دهن مار دیدهای | از جوشن کشف چه هراسی؟ چه غم خوری؟ | |
خاقانیا چو طوطی ازین آهنین قفس | کوشی که نیم بال بیابی و بر پری |