خاقانی (قطعات)/چراغ کیان کشته شد کاش من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قطعات) (چراغ کیان کشته شد کاش من) از خاقانی |
' |
چراغ کیان کشته شد کاش من | به مرگش چراغ سخن کشتمی | |
گرم قوتستی چراغ فلک | به آسیب یک دم زدن کشتمی | |
گرم دست رفتی به شمشیر صبح | اجل را به دست زمن کشتمی | |
سلیمان چو شد کشتهی اهرمن | مدد بایدم کاهرمن کشتمی | |
به مازندرانم ظفر بایدی | که دیوانش را تن به تن کشتمی | |
چو شیرین تن خویشتن را به تیغ | پس از خسرو تیغ زن کشتمی | |
اگر با صفهود وفا کردمی | به هجران او خویشتن کشتمی | |
اگر حق مهرش به جای آرمی | طرب را چو گل در چمن کشتمی | |
دل و دیده بر دست بنهادمی | چو سیماب از آب دهن کشتمی | |
عروسان خاطر دهندی رضا | که چون سمعشان در لگن کشتمی | |
هم او را از آن حاصلی نیستی | وگر خویشتن در حزن کشتمی | |
رفیقا مکش خویشتن در فراق | که گر شایدی کشت من کشتمی | |
یک مشت خاکی ارچه دربند کاخ و کوخی | برگ از خدا طلب کن بگذار شاخ و شوخی | |
نیکوت داشت اول، نیکوت دارد آخر | این بیت معتقد ساز از قاضی تنوخی |