خاقانی (قطعات)/همه کارم ز دور آسمانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قطعات) (همه کارم ز دور آسمانی) از خاقانی |
' |
همه کارم ز دور آسمانی | چو دور آسمان شد زیر و بالا | |
لبم بیآب چون دندان شانه است | ازین دندان کن آئینه سیما | |
که این زنگاری آئینهوش را | چو شانه باز نشناسم سر از پا | |
دلم مرغی است در قل بسته چون سنگ | چو سیم قل هواللهی مصفا | |
وگر سنگ آب نطق من پذیرد | بخواند قل هوالله طوطی آسا | |
مرا گوئی چرا بالا نیایی | که از بالا رسد مردم به بالا | |
من اینجا همچو سنگ منجنیقم | که پستی قسمتم باشد ز بالا | |
مرا سر بسته نتوان داشت بر پای | به پیش راعنا گویان رعنا | |
مگسران کردن از شهپر طاوس | عجب زشت است بر طاووس زیبا | |
اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ | ز روی رشک معذور است ازیرا | |
چرا دارد مگس دستار فوطه | چرا پوشد ملخ رانین دیبا | |
دل من دیگ سنگین نیست ویحک | که چون بشکست بتوان بست عمدا | |
بلورین جام را ماند دل من | که چون شد رخنه نپذیرد مداوا | |
جهان خاقانیا شخصی است بیسر | دو دست آن شخص را امروز و فردا | |
گر امروزت به دستی جلوه کرده است | کند فردا به دیگر دست رسوا |