خاقانی (قطعات)/این گربه چشمک این سگک غوری غرک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قطعات) (این گربه چشمک این سگک غوری غرک) از خاقانی |
' |
این گربه چشمک این سگک غوری غرک | سگسارک مخنثک و زشت کافرک | |
با من پلنگ سارک و روباه طبعک است | این خوک گردنک سگک دمنه گوهرک | |
بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من | شیرک شده است و گرگک و از هر دو بدترک | |
خنبک زند چو بوزنه، جنبک زند چو خرس | این بوزنینه ریشک پهنانه منظرک | |
خرگوشک است خنثی زن و مرد در دو وقت | هم حیض و هم زناش، گهی ماده گه نرک | |
این پشم سگ که ... سگش خوانم از صفت | چو ... سگ برهنگک و سرخ پیکرک | |
چون یوزک قمی جهد از دم آهوان | با دوستان رود گفتار در برک | |
گرد غزالکان و گوزنان بزم شاه | فحلی کند چو گور خرک گرد مادرک | |
گر دست و پاش چون سگک کهف بشکنی | هم برنگردد از دمشان این سبک سرک | |
بینام هم کنونش چو بید سترک خصی | این بد گهر شکالک و توسن رگ استرک | |
خاقانیا گله مکن او از سگان کیست | خود صیدکی کند سگک استخوان خورک | |
سگ عفعفک کند چو بدو نانکی دهی | دم لابگک کند بنشیند پس درک | |
میزان حکمتی و تو را بر دل است زخم | زین شوله فعل عقربک شوم نشترک | |
هم شوله بود کو پس شوال زخم زد | بر تارک مبارک پور طغان یزک |