خاقانی (غزلیات)/در عشق تو عافیت حرام است

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (در عشق تو عافیت حرام است)
از خاقانی
'


در عشق تو عافیت حرام است آن را که نه عشق پخت خام است
کس را ز تو هیچ حاصلی نیست جز نیستیی که بر دوام است
صد ساله ره است راه وصلت با داعیه‌ی تو نیم گام است
شهری ز تو مست عشق و ما هم این باد ندانم از چه جام است
ز آن نیمه که پاک بازی ماست با درد تو داو ما تمام است
ز آنجا که جفای توست بر ما دیدار تو تا ابد حرام است
هر دل ز تو با هزار داغ است هر داغی را هزار نام است
خاقانی را ز دل خبر پرس تا داغ به نام او کدام است