خاقانی (غزلیات)/درد دل گویم از نهان بشنو

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (درد دل گویم از نهان بشنو)
از خاقانی
'


درد دل گویم از نهان بشنو راز، بی‌زحمت زبان بشنو
جوش دریای غصه باور کن موج خون بنگر و فغان بشنو
بر کنار دو جوی دیده‌ی من بانگ دولاب آسمان بشنو
لرزه‌ی برق در سحاب دل است ناله‌ی رعد ز امتحان بشنو
پیش کوه ار غمان من گویی کوه را بانگ الامان بشنو
چون بخندد عدو ز گریه‌ی من دل به خشمم کند که هان بشنو
تندرستی ورای سلطانی است از دو تن پرس و شرح آن بشنو
یا ز دربان تن‌درست بپرس یا ز سلطان ناتوان بشنو
حال شب‌های هجر خاقانی چون بخواهی ز این و آن بشنو