خاقانی (غزلیات)/بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی) از خاقانی |
' |
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی | دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی | |
زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد | ساقی برات ما ران بر عالم خرابی | |
گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم | بس رخنه کردیم دل، در دل چرا نتابی | |
از افتاب دیدی بر خاک بوسه دادن | کو بوسه کخر ار من خاک تو آفتابی | |
دانم که دردت آید از شهد لب گزیدن | باری کم از مزیدن چون گاز برنتابی | |
ز آن زلف عیسوی دم داغ سگیم بر نه | نقش صلیب برکش چون داغ گرم تابی | |
خاقانی است و جانی یکباره کشته از غم | پس چون دوباره کشتی آنگه کجاش یابی | |
او راست طالع امروز اندر سخن طرازی | چون خسرو اخستان را در مالک الرقابی |