حافظ (غزلیات)/گوهر مخزن اسرار همان است که بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (گوهر مخزن اسرار همان است که بود) از حافظ |
' |
گوهر مخزن اسرار همان است که بود | حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود | |
عاشقان زمره ارباب امانت باشند | لاجرم چشم گهربار همان است که بود | |
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح | بوی زلف تو همان مونس جان است که بود | |
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید | همچنان در عمل معدن و کان است که بود | |
کشته غمزه خود را به زیارت دریاب | زان که بیچاره همان دلنگران است که بود | |
رنگ خون دل ما را که نهان میداری | همچنان در لب لعل تو عیان است که بود | |
زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند | سالها رفت و بدان سیرت و سان است که بود | |
حافظا بازنما قصه خونابه چشم | که بر این چشمه همان آب روان است که بود |