حافظ (غزلیات)/گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (گفتا برون شدی به تماشای ماه نو) از حافظ |
' |
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو | از ماه ابروان منت شرم باد رو | |
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست | غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو | |
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما | کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو | |
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار | آن گه عیان شود که بود موسم درو | |
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت | از سر اختران کهن سیر و ماه نو | |
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان | از افسر سیامک و ترک کلاه زو | |
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست | درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو |