حافظ (غزلیات)/گر می فروش حاجت رندان روا کند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (گر می فروش حاجت رندان روا کند) از حافظ |
' |
گر می فروش حاجت رندان روا کند | ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند | |
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا | غیرت نیاورد که جهان پربلا کند | |
حقا کز این غمان برسد مژده امان | گر سالکی به عهد امانت وفا کند | |
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم | نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند | |
در کارخانهای که ره عقل و فضل نیست | فهم ضعیف رای فضولی چرا کند | |
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد | وان کو نه این ترانه سراید خطا کند | |
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت | یا وصل دوست یا می صافی دوا کند | |
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت | عیسی دمی کجاست که احیای ما کند |