حافظ (غزلیات)/گر دست دهد خاک کف پای نگارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (گر دست دهد خاک کف پای نگارم) از حافظ |
' |
گر دست دهد خاک کف پای نگارم | بر لوح بصر خط غباری بنگارم | |
بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است | از موج سرشکم که رساند به کنارم | |
پروانه او گر رسدم در طلب جان | چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم | |
امروز مکش سر ز وفای من و اندیش | زان شب که من از غم به دعا دست برآرم | |
زلفین سیاه تو به دلداری عشاق | دادند قراری و ببردند قرارم | |
ای باد از آن باده نسیمی به من آور | کان بوی شفابخش بود دفع خمارم | |
گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری | من نقد روان در دمش از دیده شمارم | |
دامن مفشان از من خاکی که پس از من | زین در نتواند که برد باد غبارم | |
حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است | عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم |