حافظ (غزلیات)/چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (چه مستیست ندانم که رو به ما آورد)
از حافظ
'


چه مستیست ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و این باده از کجا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن که باد صبح نسیم گره گشا آورد
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است که مژده طرب از گلشن سبا آورد
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند که التجا به در دولت شما آورد