حافظ (غزلیات)/هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم) از حافظ |
' |
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم | هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم | |
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا | بر منتهای مطلب خود کامران شدم | |
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من | در سایه تو بلبل باغ جهان شدم | |
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود | در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم | |
قسمت حوالتم به خرابات میکند | هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم | |
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد | کز ساکنان درگه پیر مغان شدم | |
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت | با جام می به کام دل دوستان شدم | |
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید | ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم | |
من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست | بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم | |
دوشم نوید داد عنایت که حافظا | بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم |