حافظ (غزلیات)/در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۶ توسط Bijan (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست)
از حافظ
'


در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست مست از می و مِی‌خواران از نرگس مستش مست
در نعل سَمَند او شکل مَه نو پیدا وز قد بلند او بالای صِنوبر پَست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم؟ چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم؟ چون هست
شمع دل دمسازم، بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد، در گیسوی او پیچید ور وَسمِه کَمانکِش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده‌ی حافظ هر چند که ناید باز، تیری که بشد از شست