حافظ (غزلیات)/خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم) از حافظ |
' |
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم | به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم | |
اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم | به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم | |
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم | طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم | |
به شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندم | ز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدم | |
ز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادی | ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم | |
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری | که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم | |
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه | که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم | |
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی | که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم | |
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ | که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم |