حافظ (غزلیات)/بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم) از حافظ |
' |
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم | کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم | |
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق | شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم | |
جایی که تخت و مسند جم میرود به باد | گر غم خوریم خوش نبود به که میخوریم | |
تا بو که دست در کمر او توان زدن | در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم | |
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما | با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم | |
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا | ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم | |
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت | بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم | |
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست | با خاک آستانه این در به سر بریم |