حافظ (غزلیات)/به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم) از حافظ |
' |
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم | بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم | |
سخن درست بگویم نمیتوانم دید | که می خورند حریفان و من نظاره کنم | |
چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه | پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم | |
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید | گر از میانه بزم طرب کناره کنم | |
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت | حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم | |
گدای میکدهام لیک وقت مستی بین | که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم | |
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی | چرا ملامت رند شرابخواره کنم | |
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی | ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم | |
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ | به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم |