حافظ (غزلیات)/بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم) از حافظ |
' |
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم | مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم | |
زان جا که فیض جام سعادت فروغ توست | بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم | |
هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت | تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم | |
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم | کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم | |
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار | این موهبت رسید ز میراث فطرتم | |
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش | در عشق دیدن تو هواخواه غربتم | |
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف | ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم | |
دورم به صورت از در دولتسرای تو | لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم | |
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان | در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم |