حافظ (غزلیات)/ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ای نور چشم من سخنی هست گوش کن) از حافظ |
' |
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن | چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن | |
در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست | پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن | |
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند | ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن | |
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت | همت در این عمل طلب از می فروش کن | |
پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت | هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن | |
بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق | خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن | |
با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست | صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن | |
ساقی که جامت از می صافی تهی مباد | چشم عنایتی به من دردنوش کن | |
سرمست در قبای زرافشان چو بگذری | یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن |