حافظ (غزلیات)/ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ای غایب از نظر به خدا میسپارمت) از حافظ |
' |
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت | جانم بسوختی و به دل دوست دارمت | |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک | باور مکن که دست ز دامن بدارمت | |
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی | دست دعا برآرم و در گردن آرمت | |
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی | صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت | |
خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب | بیمار بازپرس که در انتظارمت | |
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار | بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت | |
خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد | منت پذیر غمزه خنجر گذارمت | |
میگریم و مرادم از این سیل اشکبار | تخم محبت است که در دل بکارمت | |
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل | در پای دم به دم گهر از دیده بارمت | |
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست | فی الجمله میکنی و فرو میگذارمت |