حافظ (غزلیات)/ای آفتاب آینه دار جمال تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ای آفتاب آینه دار جمال تو) از حافظ |
' |
ای آفتاب آینه دار جمال تو | مشک سیاه مجمره گردان خال تو | |
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود | کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو | |
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن | یا رب مباد تا به قیامت زوال تو | |
مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز | طغرانویس ابروی مشکین مثال تو | |
در چین زلفش ای دل مسکین چگونهای | کشفته گفت باد صبا شرح حال تو | |
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی | ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو | |
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود | کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو | |
تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان | کو مژدهای ز مقدم عید وصال تو | |
این نقطه سیاه که آمد مدار نور | عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو | |
در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم | شرح نیازمندی خود یا ملال تو | |
حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست | سودای کج مپز که نباشد مجال تو |