حافظ (غزلیات)/ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید) از حافظ |
' |
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید | وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید | |
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام | بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید | |
قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت | باده و گل از بهای خرقه میباید خرید | |
گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش | من همیکردم دعا و صبح صادق میدمید | |
با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ | از کریمی گوییا در گوشهای بویی شنید | |
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک | جامهای در نیک نامی نیز میباید درید | |
این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت | وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید | |
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق | گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید | |
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد | این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید |