جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/آن بود اختیار در هر کار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) (آن بود اختیار در هر کار) از جامی |
' |
آن بود اختیار در هر کار | که بود فاعل اندر آن مختار | |
معنی اختیار فاعل چیست؟ | آنکه فاعل چو فعل را نگریست، | |
ایزد اندر دلش به فضل و رشاد | درک خیریت وجود نهاد | |
یعنی آناش به دیده خیر نمود، | کید آن علم از عدم به وجود | |
منبعث شد از آن ارادت و خواست | کرد ایجاد فعل، بی کم و کاست | |
درک خیریت، اختیار بود | و آن به تعلیم کردگار بود | |
هر چه این علم و خواست، شد سبباش | اختیاری نهد خرد لقباش | |
وآنچه باشد بدون این اسباب | اضطراریست نام آن، دریاب! | |
باشد از اختیار قدرت دور | فاعل آن بود بر آن مجبور | |
هر که در فعل خود بود مختار | فعل او دور باشد از اجبار | |
گرچه از جبر، فعل او دورست | اندر آن اختیار مجبورست | |
ورچه بیاختیار کارش نیست | اختیار اندر اختیارش نیست |