تفاوت میان نسخه‌های «بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۰»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی)
 
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 +
{{سرصفحه پروژه
 +
| عنوان = [[محمدرضا شاه پهلوی آریامهر|اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران]]
 +
[[بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر]]
 +
| قسمت =
 +
| قبلی = [[درگاه:محمدرضا شاه پهلوی|درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر]]
 +
| بعدی = [[درگاه:انقلاب شاه و مردم|درگاه انقلاب شاه و مردم]]
 +
| یادداشت =
 +
}}
 +
[[پرونده:Shahanshah1329.jpg|thumb|left|170px|اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی]]
 +
[[پرونده:Foreignexperts.jpg|thumb|left|170px‎|با ملی کردن نفت به روش مصدق، وابستگی ایران به کارشناسان خارجی ژرفتر شد]]
 +
[[پرونده:Mossadegh1.jpg|thumb|left|170px|محمد مصدق نخست‌وزیر]]
 +
[[پرونده:Mosadeghmeeting.jpg|thumb|left|170px|محمد مصدق نخست‌وزیر لایحه‌های خود را تصویب می‌کند]]
 +
[[پرونده:DemosMeetingsTehran1330.jpg|thumb|left|170px|بیش از دو سال، همه روزه در خیابانهای تهران، راهپیمایی‌های گروهی، نشستها، برخورد با نیروی نظامی، زدوخورد و فرار ...]]
 +
[[پرونده:ShahanshahLandReform1330.jpg|thumb|left|170px|شاهنشاه سند املاک سلطنتی ورامین را به کشاورزان می‌دهند دکتر شفق و سرلشکر گرزن و دکتر معظمی دیده می‌شوند سال  ۱۳۳۰]]
 +
[[پرونده:AIOCleaveIran.jpg|thumb|left|170px‎|کارکنان شرکت نفت انگلیس و ایران و خانواده‌اشان از ایران بیرون می‌روند]]
 +
[[پرونده:BritishLeaveIran3.jpg|thumb|left|170px|انگلیسیان از ایران بیرون می‌روند]]
 +
[[پرونده:Mem8feb1951.pdf|thumb|left|170px‎|پیشنهاد دولت انگلیس به رزم‌آرا نخست‌وزیر با ۵۰/۵۰ تقسیم درآمد نفت]]
 +
[[پرونده:NIOCDelegation.jpg|thumb|left|170px‎|هیات خلع ید از چپ: حسین مکی، ناصرقلی اردلان، محمد بیات، دکتر عبدالحسین علی‌آبادی، مهدی بازرگان - سه نفر آخر هیات مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران بودند]]
 +
[[پرونده:AIOC741330.jpg|thumb|left|170px‎|هیات خلع ید بر بام ساختمان اداری شرکت نفت انگلیس و ایران]]
 +
[[پرونده:Hyatmokhtalet.jpg|thumb|left|170px‎|هیات خلع ید ردیف جلو از چپ: کاظم حسیبی، اللهیار صالح، سناتور حسین تقوی، سیدعلی شایگان، ردیف دو: حسین مکی، دکتر عبدالله معظمی، سناتور رضا علی دیوان‌بیگی]]
 +
[[پرونده:IranianRep.jpg|thumb|left|170px‎|هیات ایرانی برای گفتگو با هیات انگلیسی حسیب، شایگان، رضازاده شفق، وارسته، احمد متین‌دفتری، اللهیار صالح و سنجابی]]
 +
[[پرونده:BrtishRep.jpg|thumb|left|170px‎|هیات انگلیسی برای گفتگو: سر فرانسیس شپرد، ریچارد استوکس و سر دونالد فرگوسون]]
 +
[[پرونده:Richardstokes.jpg|thumb|left|170px|ریچارد استوکس نماینده دولت انگلستان ]]
 +
'''بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۰'''
  
  
 +
'''۱۳۳۰ یازدهمین سال'''
  
  
۱۳۲۹ دهمین سال
+
دربرابر توفان دشواری‌ها، دولت علاء بیش از دو ماه دوام نکرد و بدین گونه محمد مصدق زمامدار شد!
  
  
 +
شاهنشاه به سفیر انگلیس هشداردادند که هرگاه به حق حاکمیت ایران دست‌اندازی شود، خود در پیشاپیش نیروهای ایران در برابر هر گونه مرزشکنی خواهندایستاد ...
  
طی تشریفات باشکوهی جنازه اعلیحضرت رضاشاه همراهی شد.
 
  
 +
در محیط تیره و لغزنده‌ای که در پی ترورهای پی‌درپی به وجود آمده‌بود، حسین علاء کوشید که با کمک گرفتن از جایگاه و جاه و مقام شخصی خود، با مشکلات روز دست و پنجه نرم کند اما توفان شدیدتر از آن بود که پیش‌بینی می‌شد نیرنگ ها و کارشکنی های محمد مصدق کار را به آنجا رساند که سرانجام پس از دو ماه زمامداری، حسین علاء نیز کناره گرفت.
  
  
سه‌فقره ترور سیاسی در طول سال ۱۳۲۹ صورت گرفت.
+
'''زمامداری محمد  مصدق'''
  
  
 +
در این زمان محمد مصدق که از دوره چهاردهم همواره یک گام از سندلی نخست‌وزیری دور بود، بیش از هر هنگام مورد توجه قرارگرفت، زیرا هیچ دولتی نمی‌توانست بدون پشتیبانی جبهه ملی  بیش از چند روز پایدار بماند.<ref>[[جبهه ملی]]</ref>
  
پس از کناره‌گیری دولت ساعد، آقای منصور (منصورالملک) به فرمان اعلیحضرت کابینه خود را تشکیل داد و آن را به شرح زیر معرفی نمود:
+
در جریان انتخابات هنگامی که چند تن از هموندان جبهه ملی در زندان به سر می‌بردند آشکار و پنهان با برخی از مقامات امریکایی ارتباط داشتند تا جایی که برای آنها سیگار و شیرینی و شکلات به زندان فرستاده می‌شد و این رفت و آمدها از سویی جلب پشتیبانی گروه‌های گوناگون مردم و از سوی دیگر وضع خارجی و داخلی جبهه ملی را چنان استوار کرده‌بود که لگام اختیار مجلس نیز به طور کامل در دست شش نفر وکیل جبهه ملی قرارگرفت. بدین روی هنگامی که کناره‌گیری دولت حسین علاء از سوی رییس مجلس شورای ملی در نشست خصوصی به آگاهی رسید و دیدگاه و خواست نمایندگان نسبت به زمامدار آینده بیان شد، جمال امامی از همدستان مصدق پیشنهادکرد این وظیفه به شخص محمد مصدق سپرده شود تا شاید دشواری‌هایی که مصدق ایجاد کرده‌بود به دست خود مصدق پایان یابند. بیشتر نمایندگان مجلس نیز این پیشنهاد را پذیرفتند و روز هفتم اردیبهشت‌ماه خواست مجلس به پیشگاه همایونی رسید و روز هشتم اردیبهشت‌ماه فرمان نخست‌وزیری به نام محمد مصدق صادرگشت.
  
آقایان: حسین علاء، وزیر امور خارجه – مسعود کیهان، وزیر فرهنگ – ابراهیم زند، وزیر کشور – سپهبد یزدان‌پناه، وزیر جنگ – دکتر محمد نخعی، وزیر کار – دکتر اقبال، وزیر راه – سیدجلال‌الدین تهرانی، وزیر پست و تلگراف – محمدعلی وارسته، وزیر بهداری – اسدالله علم، وزیر کشاورزی – علی هیئت، وزیر دادگستری – دکتر علی امینی، وزیر اقتصاد.
+
شاهنشاه در خاطرات خود از دست‌اندرکاران و دشواری‌هایی که به روی کار آمدن محمد مصدق شد کشید، چنین نوشته‌اند:
  
 +
:::«... من به جای رزم‌آرا، حسین علاء را که از سیاستمداران مورد احترام و دارای سابقه طولانی بود، به نخست‌وزیری برگزیدم.
  
 +
:::حسین علاء طرفدار راه حل مسالمت‌آمیزی بود که بتوان در عین ملی‌شدن صنعت نفت، تأسیسات و استخراج و بهره‌برداری با کمک متخصصین خارجی اداره شود و کار ادامه یابد ولی افراطیون با چنین قراری موافق نبودند و عده‌ای آشوبگر به مناطق نفتی جنوب اعزام شدند که در میان کارگران تشنج و هیجان ایجادکنند و حزب توده نیز که در عین غیر قانونی بودن باز تشکیل شده‌بود با این آشوبگران دستیاری کرد. در نتیجه چند نفر از مردم و سه نفر از اتباع انگلیس به قتل رسیدند و شرکت نفت عملیات خود را قطع کرد و پرداخت کلیه وجوهی که از این ممر به دولت ایران می‌رسید متوقف گردید. مصدق به مردم وعده داده‌بود که دوره فراوانی و رفاه فرامی‌رسد و هزینه آن از درآمد نفت که قانوناً حق ملت ایران است، تأمین خواهدشد ... با چنین وعده‌ها مصدق وجهه خاصی پیداکرد و علاء که بیش از دو ماه از زمامداری او نگذشته‌بود، کناره گرفت و من مصدق را به نخست‌وزیری منصوب نمودم.
 +
:::در آن هنگام کسی نبود که بتواند در برابر وی ایستاده و با او برای احراز این مقام رقابت نماید. اکنون دیگر فرصت بزرگ برای مصدق فرا رسیده‌بود و مدتی در حدود دو سال در پیش داشت و می‌توانست از این فرصت به حد کفایت استفاده کند و از حمایت و پشتیبانی من با آنکه یک چنین حمایتی برای من ملال‌انگیز بود، برخوردار باشد.»
  
سخن‌پراکنی دستبرد انتخاباتی
+
محمد مصدق پیش از آنکه کابینه خود را تشکیل دهد، توانست در چهل‌وهشت ساعت آیین‌نامه ۹ ماده‌ای مربوط به اجرای قانون ملی‌شدن نفت و کوتاه کردن دست شرکت نفت انگلیس و ایران را از مجلس‌ شورای ملی و مجلس سنا بگذراند و سپس دولت خویش را شناساند.<ref>[[قانون طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور]]</ref>
  
 +
کابینه نخست محمد مصدق:<ref>[[تصمیم قانونی دایر به‌ابراز رای‌اعتماد به دولت جناب آقای دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر اردیبهشت ۱۳۳۰]]</ref>
  
 +
:- حکیم‌الدوله ادهم، وزیر بهداری
 +
:– یوسف مشار، وزیر پست و تلگراف
 +
:– باقر کاظمی، وزیر خارجه
 +
:– جواد بوشهری، وزیر راه
 +
:– محمدعلی وارسته، وزیر دارایی
 +
:– علی هیئت، وزیر دادگستری
 +
:– ضیاءالملک فرمند، وزیر کشاورزی
 +
:– سپهبد نقدی، وزیر جنگ
 +
:– سرلشگر زاهدی، وزیر کشور
 +
ک– امیرتیمور کلالی، وزیر کار
 +
:– دکتر سنجابی، وزیر فرهنگ
 +
:– دکتر فاطمی، معاون نخست‌وزیر.
  
قتل آقای هژیر، وزیر دربار، که هم زمان با جریان انتخابات مجلس شانزدهم و توقیف صندوقهای انتخابات در مسجد سپهسالار انجام گرفت، چنان ترسی در دلها انداخت که دستگاه دولت منصور را نیز تحت اثر قرار داد. چیزی از ترور آقای هژیر نگذشت که درباره صندوقهای انتخابات در مسجد سپهسالار سخن‌پراکنی‌هایی شد که این صندوقها شبانه با کمک نیروهای دولتی عوض گردیده و روز پس از آن خواندن آرا در محیطی پر از وحشت آغازشد و لیستی که دولت به آن چشم داشت،  از صندوقها بیرون آمد.
 
  
رئیس شهربانی سپهبد زاهدی بود که در آن هنگام درجه سرلشگری داشت و پس از آن از سوی آقای منصور به وزارت کشور گماشته‌شد.
+
'''هشدار شاهنشاه ...'''
  
 +
هنوز کاری در مورد اجرای ۹ ماده آغاز نشده‌بود که در خوزستان کارگران نفت دست از کار کشیدند. آنان به بهانه اینکه شرکت نفت جلوی پاداش آنها را گرفته‌است، گروهی دست از کار کشیدند و این کار رفته‌رفته به شورش دگرگون شد. زدوخوردهایی میان کارگران و نیروهای انتظامی و همچنین برخوردهایی میان کارگران با شهروندان خارجی روی داد. دولت در بخشی از مناطق جنوب قوانین حکومت نظامی اعلام کرد و در این میان، رزم‌ناوهای جنگی انگلیس به بهانه حفظ جان و مال شهروندان خود از پایگاه عدن به خلیج فارس وارد شدند.
  
 +
شاهنشاه یادآور می‌شوند:
  
جنازه اعلیحضرت رضاشاه در تهران
+
:::«... در آن هنگام دولت انگلیس اعلام داشت که نیروی چترباز خود را به قبرس روانه خواهدکرد و شهرت یافت که این نیرو برای اعزام به ایران آماده می‌شود.
 +
:::رزم‌ناو انگلیسی به نام موریتوس درمقابل آبادان لنگر انداخته و شایع بود که قسمت دیگری از نیروی دریایی انگلیس به سوی آبهای ایران به حرکت درآمده‌است ...
 +
:::سفیر انگلیس را احضارکردم و به او خاطرنشان ساختم که اگر دولت انگلستان قصد تجاوز به حق حاکمیت ایران را داشته‌باشد، من شخصاً در رأس نیروی ایران قرارگرفته و در برابر هر تجاوزی ایستادگی خواهم نمود.
 +
:::شایعات مزبور به علت این اظهار صریح من یا به علل دیگر، صورت عمل پیدا نکرد.»
  
 +
در سال ۱۳۳۰ اعلیحضرت همایونی فرمانی حاکی بر تقسیم و فروش بیش از دوهزار روستا و آبادی از املاک سلطنتی را صادر فرمودند و در سال ۱۳۳۱ دستور به تشکیل بانک عمران دادند.
  
 +
اما در زمان دولت محمد مصدق به دلیل مخالفت محمد مصدق رییس دولت، برنامه تقسیم املاک که تازه آغاز شده‌بود، را بازایستاند و سپس در سال‌های آینده، شاهنشاه این کار خیرخواهانه را از سر گرفتند.<ref>[[املاک سلطنتی]]</ref>
  
جنازه اعلیحضرت رضاشاه که تا این زمان در مصر به امانت گذارده و مومیایی شده‌بود، با هواپیما به عربستان سعودی برده‌شد و پس از گرداندن به دور خانه خدا در مکه و سپس مدینه، به ایران آورده‌شد و روز هفدهم اردیبهشت‌ماه از اهواز با قطار ویژه به تهران جابجا گردید. طی آداب باشکوهی جنازه از ایستگاه راه‌آهن تا مسافتی روی دوش و سپس به روی عراده توپ حمل گردید و در میان اندوه فراوان از سوی همه گروههای مردم، همراهی گردید و با احترام شایان و بزرگداشت فراوان در کنار حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده‌شد.
+
این عکس که از نخستین روزهای تقسیم املاک در سال ۱۳۳۰  گرفته شده، شاهنشاه را هنگام دادن سند مالکیت به یکی از کشاورزان منطقه ورامین نشان می‌دهد. آقایان دکتر شفق و سرلشگر گرزن نیز در عکس دیده می‌شوند.
  
 +
'''سیاست نفت'''
  
  
ترور دهقان
+
در خردادماه گروهی به نام "هیأت مدیره موقت" که هموندان آن از سوی دولت و مجلس سنا و شورای ملی برگزیده شده‌بود، از تهران به خوزستان رفتند و مراسم خلع ید شرکت پیشین نفت، انجام شد. دفترهای شرکت نفت در تهران نیز زیر دیده‌وری نیروهای دادگستری و شهربانی قرارگرفت و پیرامون سیاست نفتی دکتر مصدق، شاهنشاه در پی خاطرات خود درباره هشدار رُک و بی‌پرده به سفیر انگلیس می‌فرمایند:
  
 +
:::«... مصدق نیز می‌توانست برای به دست آوردن راه حل مثبت در مسئله اختلاف نفت چنین رویه صریح و محکمی را در پیش گیرد ولی ابتکار عمل را به شرکت نفت گذاشته، تمام وقت خود را صرف مبارزه ناشیانه با شرکت سابق نمود و نسبت به تأثیری که اقدامات او به حال کشور داشت، بی‌اعتنا ماند و تا روزی که از مقام نخست‌وزیری معزول گردید یک قدم به حل مسئه نزدیکتر از روز نخست نشده بود ...
 +
:::شورای امنیت سازمان ملل متحد و بانک بین‌المللی و دادگاه بین‌المللی و پرزیدنت ترومن و بعد از او پرزیدنت آیزنهاور و چندین مؤسسه جهانی و مأمورین وابسته به آنها سعی کردند که در رفع اختلافات موجود راه حلی پیداکنند ولی نتیجه نبخشید، زیرا مصدق که هم کاملاً در دست مشاورین خود و هم مقهور افکار لجوجانه خویش واقع شده و رویه منفی پیش گرفته‌بود، امکان هرگونه توافق را از بین برده و به جای آنکه وقت خود را به اصلاحات و عمران کشور صرف کند، به پرخاشجویی می‌گذرانید ...
  
 +
:::مصدق در سیاست خود نسبت به دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مرتکب دو اشتباه عظیم گردید:
  
عصر روز ششم خردادماه سال ۱۳۲۹، آقای احمد دهقان، مدیر مجله تهران‌مصور و نماینده مجلس شورای ملی، در دفتر کار خود، در ساختمان گراندهتل "لاله‌زار" ترور گردید و با گلوله‌ای از پای درآمد. مرگ آقای دهقان که عضو اثرگذاری در مجلس و مطبوعات به شمار می‌رفت، محیط تیره سیاسی را تیره‌تر ساخت.
+
:::یکی اینکه اعتقادداشت دنیا بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات اقتصادی و صنعتی خود نیست و به همین مناسبت استدلال می‌کرد که به زودی شرکت سابق و سایر حامیان آن در مقابل وی به زانو درآمده و تسلیم خواهندشد ولی وقتی تولید نفت در ایران متوقف شد سایر کشورهای نفت‌خیز به منظور جبران این کسر، میزان تولید خود را بالاتر بردند.
  
آقای دهقان را فردی به نام حسن جعفری ترور کرد که پس از بازپرسی به اعدام محکوم گردید.
+
:::اشتباه دیگر مصدق آن بود که تصور می‌کرد نفت ایران را می‌تواند بدون کمک و استعانت خارجیان به بازار جهان عرضه نماید. در حالی که آن زمان ایران حتی دارای یک کشتی نفتکش نبود و سازمان فروش بین‌المللی نفت نیز نداشت.»
  
  
 +
'''هریمن در تهران'''
  
دنباله ماجرای نفت
 
  
 +
روز بیست‌وسوم تیرماه، آقای "اورل هریمن" به نمایندگی از سوی پرزیدنت امریکا برای میانجیگری در چالش نفت به تهران وارد شد. ولی همزمان با ورود هریمن، گروه‌های چپ، که در این هنگام آزادی زیادی پیدا کرده‌بودند، دست به راهپیمایی گسترده‌ای برضد هریمن زدند و با دخالت نیروهای انتظامی زدوخورد خونینی درگرفت که به کشته‌شدن ۱۹ نفر و زخمی‌شدن شماری نزدیک به ۱۵۰ نفر انجامید.
  
  
دولت منصور که از ابتدای آغاز به کار درباره چالش نفت سکوت اختیار کرده و بهتر می‌دید که بهانه‌ای برای بیشتر شدن ناآرامیهای پارلمانی و سیاسی به دست ندهد، سرانجام روز بیست‌وسوم خردادماه از مجلس درخواست کرد که پیمان الحاقی گس – گلشائیان در دستور گفتگوهای پارلمان قرار داده‌شود و بیان کرد:
+
'''کم‌شدن درآمد و افزایش هزینه زندگی'''
  
«در این لایحه که از دوره پانزدهم قانون‌گذاری معوق مانده، به سود و صلاح کشور است که هر چه زودتر مورد رسیدگی قرارگیرد.»
 
  
همانطور که پیش‌بینی می‌شد، به دنبال این پیشنهاد، مجلس ناآرام شد و بین نمایندگان اقلیت و اکثریت سخنان تندی ردوبدل گشت. تا آنکه روز سی‌ام خردادماه شماری از نمایندگان مجلس پیشنهادکردند از هر شعبه سه نفر انتخاب شوند و کمیسیون ویژه‌ای برای رسیدگی به لایحه نفت تشکیل گردد. دکتر مصدق از طرف اقلیت با این پیشنهاد نیز مخالفت کرد اما پیشنهاد پذیرفته‌شد و قرارشد کمیسیون ویژه نفت تشکیل بشود و پس از تشکیل کمیسیون خود دکتر مصدق به ریاست آن برگزیده‌شد.
+
در این هنگام با بازایستادن صدور نفت، درآمد ارزی مملکت شتابان پایین آمد و پیامد آن بالارفتن بهای ارز و کالاها بود. با آنکه در تیرماه محمد مصدق با فرستادن پیامی برای کارشناسان خارجی، از آنها درخواست کرد در خدمت صنایع نفت ایران بمانند و از حقوق و مزایای گذشته خود بهره‌مند گردند، کارشناسان این پیشنهاد را نپذیرفتند و آخرین دسته آنها نیز در همین ماه از ایران بیرون رفتند.
  
 +
در امردادماه، دولت ناگزیرشد برای استفاده از اندوخته‌های درآمد نفت که ویژه امور عمرانی کشور بود، موافقت مجلس‌ها را بگیرد و مجلسها پذیرفتند که چهارده‌میلیون لیره از این اندوخته برای هزینه‌های امور جاری و نگهداری سازمان‌های وابسته به صنایع نفت و سایر هزینه‌های مملکتی به دولت داده شود.
  
  
کابینه رزم‌آرا
+
'''میسیون استوکس'''
  
  
 +
گرچه دیدارها و نشست‌های هریمن  در تهران بیهوده بود، ولی دولت امریکا همچنان کوشش کرد تا سرانجام در امردادماه دولت انگلیس ملی‌شدن نفت ایران را به رسمیت شناخت و قرارشد گروهی به رهبری "استوکس"، مهردار ویژه سلطنتی انگلستان، به ایران بیایند و پیشنهاد جدیدی در زمینه حل چالش نفت به دولت ایران بدهند.<ref>[[روز نفت ۹ امرداد ماه]]</ref>
  
در پی گفتگوهای شدیدی که پیرامون چالش نفت در مجلس صورت گرفت، روز پنجم تیرماه به طور ناگهانی آقای منصور کناره‌گیری دولت خود را به حضور شاهنشاه تقدیم داشت و پس از پذیرفته‌شدن آن، به سمت سفیر ایران در رم برگماشته‌شد.
+
استوکس نیز زمانی در تهران با نمایندگان ایران به گفتگو پرداخت اما پیشنهادات وی از سوی دولت مصدق بر خلاف پایه‌های ملی‌شدن نفت تشخیص داده‌شد و گفتگوها شکست خورد.!!
  
بی‌درنگ در همان روز فرمان شاهانه مبنی بر نخست‌وزیری سپهبد رزم‌آرا صادرشد و آقای رزم‌آرا روز ششم تیرماه، در سمت ریاست دولت، وزرای خود را به شرح زیر معرفی کرد:
+
استوکس پیشنهادی بر اصل تقسیم تمام درآمد نفت به طور پنجاه – پنجاه و واگذاری تمام تأسیسات پالایشگاه و غیره در منطقه عملیات شرکت پیشین را، به دولت ایران داده‌بود.
  
آقایان: دکتر تقی نصر، وزیر دارایی – محمود صلاحی‌کفیل، وزیر امور خارجه – محمدعلی بودزی، وزیر دادگستری – سرلشگر عبدالله هدایت، وزیر جنگ – دکتر مرتضی آزموده، وزیر اقتصاد ملی – دکتر شمس‌الدین جزایری، وزیر فرهنگ – مهندس ابراهیم مهدوی، وزیر کشاورزی – دکتر جهانشاه صالح، وزیر بهداری – دکتر محمد نخعی، وزیر کار.
+
پس از شکست گفتگوهای میسیون استوکس در تهران، دولت انگلیس و شرکت پیشین نفت انگلیس و ایران، هر کدام جداگانه بر ضد دولت ایران به دادگاه بین‌المللی لاهه شکایت کردند و به پشتوانه قرارداد ۱۹۳۳ از دیوان بین‌المللی درخواست میانجیگری نمودند. سرانجام، این جریان به شورای امنیت سازمان ملل سپرده شد.
  
 +
محمد مصدق با گروهی به شورای امنیت رفت و سرانجام شورای امنیت پس از گفتگوهای فراوانی در مهرماه ۱۳۳۰ چنین نهاد که قضیه تا اعلام رأی دادگاه بین‌المللی درباره داشتن شایستگی شورای امنیت برای رسیدگی به این دادخواهی یا نداشتن  شایستگی، فرافکنده شود.
  
  
جلسات ناآرام
+
'''شهر ناآرام ...'''
  
  
 +
در درازای این زمان، ناآرامی‌های درون کشور هر روز افزایش می‌یافت. روزی نبود که به مناسبتی راهپیمایی در خیابانهای تهران انجام نشود و این راهپیمایی بیشتر به جنگ گروه‌های مخالف و موافق، و چپ و راست کشیده می‌شد و شماری اوباش نیز از موقعیت استفاده کرده به چپاول و غارت خیابان‌ها می‌پرداختند. کار به آنجا کشید که همه‌روزه خیابان‌ها نیمه‌تعطیل شد و کسب و کار فلج گشت. دامنه این ناآرامی‌ها رفته‌رفته از خیابان‌ها به مدرسه‌ها و دانشگاه کشیده‌شد و دانشگاه و مدرسه‌ها نیز به جای زدوخورد و کشمکش و رقابت‌های سیاسی دگرگون گشت. چنانکه در آبان‌ماه همان سال، گروهی از دانشجو و  غیردانشجویان، شماری از استادان را در دانشگاه زندانی کردند و دانشگاهدر واخواهی (اعتراض) نسبت به این کار، بسته شد.
  
هنگامی که کابینه آقای رزم‌آرا برای معرفی به مجلس شورای ملی واردشد، نمایندگان اقلیت به طرزی که تا آن هنگام سابقه نداشت، شروع به فریاد و خرده‌گیری کردند. به طوری که پیشدستی‌های تخته‌ای یکی پس از دیگری به صدای بلند شکست و بیشتر نمایندگان به طرفداری از دولت به جوابگویی در برابر شمار اندک نمایندگان برخاستند و طی یکی از ناآرام‌ترین جلسات پارلمان ایران در تمام دوره مشروطیت، نخست‌وزیر که می‌کوشید خونسردی خود را حفظ کند، دولت خود را به مجلس معرفی کرد و برنامه دولت را پدیدارنمود.
+
روز چهاردهم آذرماه، دانشجویان و دانش‌آموزان وابسته به گروه‌های چپ، کلاس‌های درس را تعطیل کرده و برای اعتراض به بیرون‌کردن چند دانش‌آموز از مدرسه، در خیابان‌ها دست به راهپیمایی زدند. بار دیگر جنگ سختی میان گروه‌های مخالف و موافق درگرفت و نیروهای انتظامی نیز برای جلوگیری از هرج و مرج وارد این درگیری شدند. در این رویداد  بیش از یک‌سد تن به سختی زخمی شدند، یک سرهنگ شهربانی کشته شد و آشوبگران به اداره‌های روزنامه‌های گوناگون دولت یورش بردند و آنها را زیر و رو کردند.
  
همان زمان در میدان بهارستان نیز راهپیمایی برضد دولت روی داد که با دخالت پلیس و نیروی انتظامی شماری از راهپیمایی‌کنندگان بازداشت و بقیه پراکنده گشتند.
+
پس از این رویداد، شماری از مدیران روزنامه‌ها به سبب نبودنِ امنیت در مجلس بست نشستند و به هواداری از ایشان، شماری از نمایندگان مخالف دولت نیز به آنها پیوستند.
  
این ناآرامیها در تمام زمانی که مرحوم سپهبد رزم‌آرا بر مصدر کار بود، ادامه داشت و مجلس شانزدهم نیز مانند مجلس چهاردهم، بر اثر شگردهای اقلیت به طور عملی فلج شده‌بود.
 
  
 +
'''بستن کنسولگری‌ها'''
  
  
کنفرانس اقتصادی تهران
+
در دی‌ماه، دولت ایران به سبب دخالت کنسولگری‌های انگلیس در امور داخلی کشور ایران، در یادداشتی از دولت انگلیس خواست که تا پایان دی‌ماه تمامی کنسولگری‌های انگلیس در ایران بسته شود.
  
  
 +
'''ترور حسین فاطمی'''
  
روز یازدهم مهرماه، کنفرانس اقتصادی تهران با شرکت نمایندگان همه کشورهای اسلامی در سالن کاخ دادگستری گشایش یافت. این کنفرانس از نخستین گردهمایی‌های مهمی بود که در تهران تشکیل می‌شد. آقای حمزه غوث، سفیر عربستان سعودی، با خواندن آیه‌ای از قرآن آغاز کنفرانس را آگاهی داد و سپس نشستهای کنفرانس به ریاست نخست‌وزیر ایران برپا گشت.
 
  
 +
روز بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، در آیینی که برای پنجمین سال کشته‌شدن محمد مسعود، مدیر مرد امروز، بر سر مزار وی در آرامگاه ظهیرالدوله برگزارمی‌شد، حسین فاطمی، مدیر روزنامه باخترامروز و همکدست و مشاور نزدیک دکتر مصدق، به هنگام سخنرانی، با گلوله‌ای که از یک اسلحه "کلت" شلیک شد، ترور گردید.<ref>[[سوقصدهای سیاسی در ایران در درازای جنگ سرد]]</ref>
  
 +
تروریست، جوان هفده ساله‌ای به نام محمدمهدی عبدخدایی و از پیروان گروه تروریستی به نام "فداییان اسلام" بود.<ref>[[فداییان اسلام]]</ref>
  
اطلاعات در یک‌ربع قرن
+
حسین فاطمی که زخمی شده‌بود، به بیمارستان برده‌شد و پس از چند روز از مرگ رهایی یافت.
  
 +
عبدخدایی به دلیل کم سن بودن، پس از بازپرسی، به سه سال زندان محکوم گردید.
  
  
در مهرماه سال ۱۳۲۹ روزنامه اطلاعات یک‌ربع قرن خدمت مطبوعاتی را پشت سر نهاد و وارد بیست‌وپنجمین سال زندگی خود گشت.
+
'''اینجا مجلس است!'''
  
به این مناسبت مراسمی از سوی "اطلاعات" در تهران و شهرستانها برگزارشد و گروهی از شخصیتهای برجسته کشور که در جشن بیست‌وپنجمین سال اطلاعات شرکت کرده‌بودند، خدمات روزنامه را در روزهای سخت و پایداری آن را در برابر مشکلات و خطرات به خاطر حفظ سود ملی و حقوقی مملکت و ملت ایران در هر حال و هر زمان ستودند.
 
  
 +
با پایان سال ۱۳۳۰، عمر مجلس شانزدهم نیز به پایان رسید. اقلیت مجلس شانزدهم که لیدر آنها جمال امامی بود، در چند ماهه پایان عمر مجلس، به مخالفت‌های سختی بر ضد دولت مصدق دست زد و یک بار زمانی که نمایندگان مجلس در نشست علنی مجلس چشم به راه ورود رییس دولت نشسته‌بودند، شنیده‌شد که محمد مصدق در برابر مجلس سخنرانی می‌کند. نمایندگان نخست این را باور نمی‌کردند اما هنگامی که از تالار جلسه بیرون آمدند، دیدند که محمد مصدق نخست‌وزیر در میدان بهارستان روی چهارپایه‌ای ایستاده و می‌گوید:<ref>[[نامه سیزده تن از نمایندگان مجلس شورای ملی درباره تهدید و ارعاب محمد مصدق سبب نیامدن آنها دیگر به مجلس ۱۷ شهریور ۱۳۳۰]]</ref>
  
 +
«آنجا مجلس نیست، اینجا مجلس است!»
  
همکاری‌های خارجی
+
== منبع ==
 +
<references/>‎
  
 
+
[[رده:بیست و پنجمین سال شاهنشاهی محمدرضا شاه پهلوی آریامهر]]
 
+
[[رده:روز نفت]]
در این زمان که افق سیاست خارجی ایران به نحو قابل ملاحظه‌ای روشن و زمینه برای همکاریهای بیشتر با کشورهای خارجی فراهم گشته‌بود، نخست در بیست‌وهفتم مهرماه طرح فنی همکاری استفاده از اصل چهارم ترومن به مبلغ پانصدهزار دلار برای مدت یک سال بین نخست‌وزیر ایران، سپهبد رزم‌آرا، و سفیر امریکا، آقای هانری گریدی، و سپس روز سیزدهم آبان‌ماه، یک موافقتنامه بازرگانی میان ایران و شوروی به امضا رسید.
 
 
 
 
 
 
 
جریانات سیاسی و پارلمانی
 
 
 
 
 
 
 
کمیسیون ویژه نفت، که برای رسیدگی به پیوست لایحه نفت تشکیل شده‌بود، پس از جلسات طولانی و ناآرام، سرانجام روز چهارم آذرماه به اتفاق آرا پیمان الحاقی را نپذیرفت و اعلام داشت که این پیمان به ایران از نفت جنوب به طور کامل سودی نمی‌رساند.
 
 
 
فردای آن روز، دولت رزم‌آرا که از سوی اقلیت در موضوع نفت بازخواست شده‌بود، در مجلس رأی اعتماد گرفت. طی این جلسه ناآرام، پس از آنکه نخست‌وزیر سخنان مفصلی بیان کرد، مجلس شورای ملی با ۹۱ رأی موافق، دولت را پابرجا ساخت.
 
 
 
در خلال این ماجرا، فرار زندانیان توده‌ای از زندان قصر نیز به آبروی دولت خدشه وارد کرد و سبب شد که در مجلس حملات تندی بر ضد دولت صورت بگیرد.
 
 
 
از سویی، ضمن اینکه دولت به طور جداگانه برای بستن پیمان تازه‌ای مشغول گفتگو با نمایندگان شرکت نفت بود، در کمیسیون ویژه نفت سه پیشنهاد تحت شور قرارداشتند که عبارت بودند از:
 
 
 
۱ – ملی‌کردن صنعت نفت در سراسر کشور.
 
 
 
۲ – لغو قرارداد ۱۹۳۳.
 
 
 
۳ – استفاده از درآمدهای نفت به طور پنجاه درصد.
 
 
 
 
 
 
 
روز سوم اسفندماه پیشنهاد ملی‌شدن نفت در مجلس بازگوشد اما پیش از آنکه دولت نظر خود را در این زمینه به آگاهی برساند، در شانزدهم اسفندماه نخست‌وزیر ترور شد.
 
 
 
 
 
 
 
ترور رزم‌آرا
 
 
 
 
 
 
 
سپهبد رزم‌آرا پیش از ظهر روز شانزدهم اسفندماه به همراه دو تن از وزرای کابینه برای شرکت در مجلس درگذشت مرحوم آیت‌الله فیض، به مسجد شاه رفت و هنگامی که از صحن مسجد می‌گذشت، در کنار حوض بزرگ مسجد، سه گلوله به سوی وی شلیک شد که درنتیجه همان لحظه درگذشت.
 
 
 
نخستین گلوله از پشت سر وارد مغز شده و از پیشانی خارج گردید. گلوله دوم به ریه برخورد کرده و از سوی دیگر خارج شد و گلوله سوم نیز استخوان بالای سینه را شکست. پس از زمین خوردن نخست‌وزیر بر اثر برخورد گلوله‌ها، نظم مسجد به هم خورد و تروریست به همراه همدستانش خواستار فرار بود، اما نیروهای انتظامی او را دستگیر و به کلانتری بردند. وی در کلانتری خود را عبدالله موحد رستگار معرفی کرد اما پس از بازجویی بیشتر مشخص شد نام وی خلیل طهماسبی و شغلش نجاری است.
 
 
 
جنازه بی‌جان نخست‌وزیر بی‌درنگ به بیمارستان سینا برده‌شد. اما نظر پزشکان این بود که وی با برخورد نخستین گلوله جان خود را از دست داده‌است.
 
 
 
همان روز یک آگهی به شرح زیر از سوی دولت پخش گردید:
 
 
 
«در ساعت ده‌وچهل دقیقه صبح چهارشنبه ۱۶ اسفند، موقعی که جناب آقای رزم‌آراء، نخست‌وزیر، برای حضور در مجلس ترحیم آیت‌الله فیض می‌رفتند، در صحن مسجد مورد حمله یک نفر واقع و مقتول گردید. بلافاصله قاتل دستگیر شد.
 
 
 
با اظهار تأسف از چنین ضایعه مؤلمه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی امر و مقرر فرمودند هیأت دولت تحت سرپرستی اینجانب (خلیل فهیمی) کماکان با نهایت مراقبت، امور کشور را اداره‌نماید و برای استحضار عامه اعلام می‌شود که استانداران و فرمانداران و کلیه مأموران دولت اعم از لشگری و کشوری باید با نهایت قدرت انجام وظیفه نمایند.»
 
 
 
آقای رزم‌آرا هنگام مرگ پنجاه سال داشت و روی هم رفته هشت ماه و یازده روز زمامدار ایران بود.
 
 
 
 
 
 
 
ملی‌شدن نفت
 
 
 
 
 
 
 
درست هم زمان با ترور نخست‌وزیر، کمیسیون نفت مجلس شورای ملی نیز جلسه داشت و بی‌درنگ پس از آنکه خبر قتل آقای رزم‌آرا پخش گردید، رأی به پیشنهاد ملی‌شدن نفت گرفتند و پذیرفته‌شد.
 
 
 
این پیشنهاد، طی گزارشی از سوی کمیسیون نفت به مجلس بازگشت و روز ۲۴ اسفندماه گزارش مزبور در مجلس شورای ملی نیز پذیرفته‌شد و قرار شد آئین‌نامه‌ای جهت ملی‌کردن صنعت نفت از سوی کمیسیون ویژه تهیه و به مجلس پیشنهادشود.
 
 
 
 
 
 
 
یک ترور دیگر
 
 
 
 
 
 
 
در پی ترور سپهبد رزم‌آرا، روز ۲۸ اسفندماه، دکتر عبدالحمید اعظم‌زنگنه، وزیر فرهنگ کابینه رزم‌آرا و رئیس و استاد دانشکده حقوق نیز در صحن دانشگاه به وسیله جوان دانشجویی به نام نصرت‌الله قمی هدف گلوله قرارگرفت و از پای درآمد.
 
 
 
 
 
 
 
کابینه علاء
 
 
 
 
 
 
 
در آخرین روزهای سال ۱۳۲۹ فرمان همایونی مبنی بر گماشتن آقای حسین علاء به ریاست دولت، صادرگشت. آقای علاء کابینه خود را روز بیست‌ونهم اسفندماه معرفی کرد و بی‌درنگ مقررات حکومت نظامی برای مدت دو ماه در تهران و حومه اعلام شد.
 
 
 
اعضای موقت کابینه علاء عبارت بودند از:
 
 
 
آقایان: محمدعلی وارسته، وزیر دارایی – شمس‌الدین امیرعلائی، وزیر دادگستری – علی دشتی، وزیر مشاور – حبیب‌اله آموزگار، وزیر فرهنگ – ضیاءالدین فرمند، وزیر کشاورزی – سرلشگر میرجلالی، معاون وزارت جنگ – دکتر عباس نفیسی، معاون وزارت بهداری – مهندس حبیب نفیسی، معاون وزارت کار – دکتر افخم حکمت، معاون وزارت کشور – مهندس احمد مصدق، معاون وزارت راه – دکتر جمشید مفخم، معاون وزارت اقتصاد ملی – مهندس احمد زنگنه، معاون وزارت پست و تلگراف.
 
 
 
معرفی اعضای کابینه و اعلام برنامه دولت در مجلسها، به پس از تعطیلات نوروز واگذارشد.
 
 
 
 
 
 
 
(زیرنویس عکسها):
 
 
 
هنگامی که جنازه اعلیحضرت رضاشاه با ترن ویژه به تهران رسید، اعلیحضرت همایونی پیش رفتند و با اندوه، در حالی که می‌گریستند، بر جنازه پدر بزرگوار خود بوسه زدند و مدتی به این حال باقی بودند تا آنکه سپهبد یزدان‌پناه جلو رفت و به شاهنشاه کمک کرد تا از روی جنازه برخاستند.
 
 
 
جنازه رضاشاه بزرگ با تشریفات بی‌همانندی که تا آن روز تهران به خود ندیده‌بود، از ایستگاه راه‌آهن تا چهارراه دروازه قزوین بر روی دوش حمل شد و در این حال که تابوت ویژه بر دوش دوازده تن از امرا و ارتش حمل می‌شد، مردم با سکوت و ناراحتی جنازه را همراهی می‌کردند. شمار خودرو های سواری در این آیین آنچنان زیاد بود که زمانی رادیو ورود جنازه را به خیابان ری اعلام کرد، هنوز برخی در چهارراه دروازده قزوین زمان سوارشدن به ماشین را پیدا نکرده‌بودند.
 
 
 
سه مرد سیاسی که در سال ۱۳۲۹ ترور شدند.
 
 
 
(از راست به چپ: آقایان: دهقان، رزم‌آرا، دکتر زنگنه)
 
 
 
 
 
این عکس رکورد دیپلماتیک و نمایندگان مجلسهای سنا و شورای ملی را هنگام همراهی جنازه رضاشاه بزرگ نشان می‌دهد.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۳:۲۱

درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

درگاه انقلاب شاه و مردم
اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی
با ملی کردن نفت به روش مصدق، وابستگی ایران به کارشناسان خارجی ژرفتر شد
محمد مصدق نخست‌وزیر
محمد مصدق نخست‌وزیر لایحه‌های خود را تصویب می‌کند
بیش از دو سال، همه روزه در خیابانهای تهران، راهپیمایی‌های گروهی، نشستها، برخورد با نیروی نظامی، زدوخورد و فرار ...
شاهنشاه سند املاک سلطنتی ورامین را به کشاورزان می‌دهند دکتر شفق و سرلشکر گرزن و دکتر معظمی دیده می‌شوند سال ۱۳۳۰
کارکنان شرکت نفت انگلیس و ایران و خانواده‌اشان از ایران بیرون می‌روند
انگلیسیان از ایران بیرون می‌روند
پیشنهاد دولت انگلیس به رزم‌آرا نخست‌وزیر با ۵۰/۵۰ تقسیم درآمد نفت
هیات خلع ید از چپ: حسین مکی، ناصرقلی اردلان، محمد بیات، دکتر عبدالحسین علی‌آبادی، مهدی بازرگان - سه نفر آخر هیات مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران بودند
هیات خلع ید بر بام ساختمان اداری شرکت نفت انگلیس و ایران
هیات خلع ید ردیف جلو از چپ: کاظم حسیبی، اللهیار صالح، سناتور حسین تقوی، سیدعلی شایگان، ردیف دو: حسین مکی، دکتر عبدالله معظمی، سناتور رضا علی دیوان‌بیگی
هیات ایرانی برای گفتگو با هیات انگلیسی حسیب، شایگان، رضازاده شفق، وارسته، احمد متین‌دفتری، اللهیار صالح و سنجابی
هیات انگلیسی برای گفتگو: سر فرانسیس شپرد، ریچارد استوکس و سر دونالد فرگوسون
ریچارد استوکس نماینده دولت انگلستان

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۰


۱۳۳۰ یازدهمین سال


دربرابر توفان دشواری‌ها، دولت علاء بیش از دو ماه دوام نکرد و بدین گونه محمد مصدق زمامدار شد!


شاهنشاه به سفیر انگلیس هشداردادند که هرگاه به حق حاکمیت ایران دست‌اندازی شود، خود در پیشاپیش نیروهای ایران در برابر هر گونه مرزشکنی خواهندایستاد ...


در محیط تیره و لغزنده‌ای که در پی ترورهای پی‌درپی به وجود آمده‌بود، حسین علاء کوشید که با کمک گرفتن از جایگاه و جاه و مقام شخصی خود، با مشکلات روز دست و پنجه نرم کند اما توفان شدیدتر از آن بود که پیش‌بینی می‌شد نیرنگ ها و کارشکنی های محمد مصدق کار را به آنجا رساند که سرانجام پس از دو ماه زمامداری، حسین علاء نیز کناره گرفت.


زمامداری محمد مصدق


در این زمان محمد مصدق که از دوره چهاردهم همواره یک گام از سندلی نخست‌وزیری دور بود، بیش از هر هنگام مورد توجه قرارگرفت، زیرا هیچ دولتی نمی‌توانست بدون پشتیبانی جبهه ملی بیش از چند روز پایدار بماند.[۱]

در جریان انتخابات هنگامی که چند تن از هموندان جبهه ملی در زندان به سر می‌بردند آشکار و پنهان با برخی از مقامات امریکایی ارتباط داشتند تا جایی که برای آنها سیگار و شیرینی و شکلات به زندان فرستاده می‌شد و این رفت و آمدها از سویی جلب پشتیبانی گروه‌های گوناگون مردم و از سوی دیگر وضع خارجی و داخلی جبهه ملی را چنان استوار کرده‌بود که لگام اختیار مجلس نیز به طور کامل در دست شش نفر وکیل جبهه ملی قرارگرفت. بدین روی هنگامی که کناره‌گیری دولت حسین علاء از سوی رییس مجلس شورای ملی در نشست خصوصی به آگاهی رسید و دیدگاه و خواست نمایندگان نسبت به زمامدار آینده بیان شد، جمال امامی از همدستان مصدق پیشنهادکرد این وظیفه به شخص محمد مصدق سپرده شود تا شاید دشواری‌هایی که مصدق ایجاد کرده‌بود به دست خود مصدق پایان یابند. بیشتر نمایندگان مجلس نیز این پیشنهاد را پذیرفتند و روز هفتم اردیبهشت‌ماه خواست مجلس به پیشگاه همایونی رسید و روز هشتم اردیبهشت‌ماه فرمان نخست‌وزیری به نام محمد مصدق صادرگشت.

شاهنشاه در خاطرات خود از دست‌اندرکاران و دشواری‌هایی که به روی کار آمدن محمد مصدق شد کشید، چنین نوشته‌اند:

«... من به جای رزم‌آرا، حسین علاء را که از سیاستمداران مورد احترام و دارای سابقه طولانی بود، به نخست‌وزیری برگزیدم.
حسین علاء طرفدار راه حل مسالمت‌آمیزی بود که بتوان در عین ملی‌شدن صنعت نفت، تأسیسات و استخراج و بهره‌برداری با کمک متخصصین خارجی اداره شود و کار ادامه یابد ولی افراطیون با چنین قراری موافق نبودند و عده‌ای آشوبگر به مناطق نفتی جنوب اعزام شدند که در میان کارگران تشنج و هیجان ایجادکنند و حزب توده نیز که در عین غیر قانونی بودن باز تشکیل شده‌بود با این آشوبگران دستیاری کرد. در نتیجه چند نفر از مردم و سه نفر از اتباع انگلیس به قتل رسیدند و شرکت نفت عملیات خود را قطع کرد و پرداخت کلیه وجوهی که از این ممر به دولت ایران می‌رسید متوقف گردید. مصدق به مردم وعده داده‌بود که دوره فراوانی و رفاه فرامی‌رسد و هزینه آن از درآمد نفت که قانوناً حق ملت ایران است، تأمین خواهدشد ... با چنین وعده‌ها مصدق وجهه خاصی پیداکرد و علاء که بیش از دو ماه از زمامداری او نگذشته‌بود، کناره گرفت و من مصدق را به نخست‌وزیری منصوب نمودم.
در آن هنگام کسی نبود که بتواند در برابر وی ایستاده و با او برای احراز این مقام رقابت نماید. اکنون دیگر فرصت بزرگ برای مصدق فرا رسیده‌بود و مدتی در حدود دو سال در پیش داشت و می‌توانست از این فرصت به حد کفایت استفاده کند و از حمایت و پشتیبانی من با آنکه یک چنین حمایتی برای من ملال‌انگیز بود، برخوردار باشد.»

محمد مصدق پیش از آنکه کابینه خود را تشکیل دهد، توانست در چهل‌وهشت ساعت آیین‌نامه ۹ ماده‌ای مربوط به اجرای قانون ملی‌شدن نفت و کوتاه کردن دست شرکت نفت انگلیس و ایران را از مجلس‌ شورای ملی و مجلس سنا بگذراند و سپس دولت خویش را شناساند.[۲]

کابینه نخست محمد مصدق:[۳]

- حکیم‌الدوله ادهم، وزیر بهداری
– یوسف مشار، وزیر پست و تلگراف
– باقر کاظمی، وزیر خارجه
– جواد بوشهری، وزیر راه
– محمدعلی وارسته، وزیر دارایی
– علی هیئت، وزیر دادگستری
– ضیاءالملک فرمند، وزیر کشاورزی
– سپهبد نقدی، وزیر جنگ
– سرلشگر زاهدی، وزیر کشور

ک– امیرتیمور کلالی، وزیر کار

– دکتر سنجابی، وزیر فرهنگ
– دکتر فاطمی، معاون نخست‌وزیر.


هشدار شاهنشاه ...

هنوز کاری در مورد اجرای ۹ ماده آغاز نشده‌بود که در خوزستان کارگران نفت دست از کار کشیدند. آنان به بهانه اینکه شرکت نفت جلوی پاداش آنها را گرفته‌است، گروهی دست از کار کشیدند و این کار رفته‌رفته به شورش دگرگون شد. زدوخوردهایی میان کارگران و نیروهای انتظامی و همچنین برخوردهایی میان کارگران با شهروندان خارجی روی داد. دولت در بخشی از مناطق جنوب قوانین حکومت نظامی اعلام کرد و در این میان، رزم‌ناوهای جنگی انگلیس به بهانه حفظ جان و مال شهروندان خود از پایگاه عدن به خلیج فارس وارد شدند.

شاهنشاه یادآور می‌شوند:

«... در آن هنگام دولت انگلیس اعلام داشت که نیروی چترباز خود را به قبرس روانه خواهدکرد و شهرت یافت که این نیرو برای اعزام به ایران آماده می‌شود.
رزم‌ناو انگلیسی به نام موریتوس درمقابل آبادان لنگر انداخته و شایع بود که قسمت دیگری از نیروی دریایی انگلیس به سوی آبهای ایران به حرکت درآمده‌است ...
سفیر انگلیس را احضارکردم و به او خاطرنشان ساختم که اگر دولت انگلستان قصد تجاوز به حق حاکمیت ایران را داشته‌باشد، من شخصاً در رأس نیروی ایران قرارگرفته و در برابر هر تجاوزی ایستادگی خواهم نمود.
شایعات مزبور به علت این اظهار صریح من یا به علل دیگر، صورت عمل پیدا نکرد.»

در سال ۱۳۳۰ اعلیحضرت همایونی فرمانی حاکی بر تقسیم و فروش بیش از دوهزار روستا و آبادی از املاک سلطنتی را صادر فرمودند و در سال ۱۳۳۱ دستور به تشکیل بانک عمران دادند.

اما در زمان دولت محمد مصدق به دلیل مخالفت محمد مصدق رییس دولت، برنامه تقسیم املاک که تازه آغاز شده‌بود، را بازایستاند و سپس در سال‌های آینده، شاهنشاه این کار خیرخواهانه را از سر گرفتند.[۴]

این عکس که از نخستین روزهای تقسیم املاک در سال ۱۳۳۰ گرفته شده، شاهنشاه را هنگام دادن سند مالکیت به یکی از کشاورزان منطقه ورامین نشان می‌دهد. آقایان دکتر شفق و سرلشگر گرزن نیز در عکس دیده می‌شوند.

سیاست نفت


در خردادماه گروهی به نام "هیأت مدیره موقت" که هموندان آن از سوی دولت و مجلس سنا و شورای ملی برگزیده شده‌بود، از تهران به خوزستان رفتند و مراسم خلع ید شرکت پیشین نفت، انجام شد. دفترهای شرکت نفت در تهران نیز زیر دیده‌وری نیروهای دادگستری و شهربانی قرارگرفت و پیرامون سیاست نفتی دکتر مصدق، شاهنشاه در پی خاطرات خود درباره هشدار رُک و بی‌پرده به سفیر انگلیس می‌فرمایند:

«... مصدق نیز می‌توانست برای به دست آوردن راه حل مثبت در مسئله اختلاف نفت چنین رویه صریح و محکمی را در پیش گیرد ولی ابتکار عمل را به شرکت نفت گذاشته، تمام وقت خود را صرف مبارزه ناشیانه با شرکت سابق نمود و نسبت به تأثیری که اقدامات او به حال کشور داشت، بی‌اعتنا ماند و تا روزی که از مقام نخست‌وزیری معزول گردید یک قدم به حل مسئه نزدیکتر از روز نخست نشده بود ...
شورای امنیت سازمان ملل متحد و بانک بین‌المللی و دادگاه بین‌المللی و پرزیدنت ترومن و بعد از او پرزیدنت آیزنهاور و چندین مؤسسه جهانی و مأمورین وابسته به آنها سعی کردند که در رفع اختلافات موجود راه حلی پیداکنند ولی نتیجه نبخشید، زیرا مصدق که هم کاملاً در دست مشاورین خود و هم مقهور افکار لجوجانه خویش واقع شده و رویه منفی پیش گرفته‌بود، امکان هرگونه توافق را از بین برده و به جای آنکه وقت خود را به اصلاحات و عمران کشور صرف کند، به پرخاشجویی می‌گذرانید ...
مصدق در سیاست خود نسبت به دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مرتکب دو اشتباه عظیم گردید:
یکی اینکه اعتقادداشت دنیا بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات اقتصادی و صنعتی خود نیست و به همین مناسبت استدلال می‌کرد که به زودی شرکت سابق و سایر حامیان آن در مقابل وی به زانو درآمده و تسلیم خواهندشد ولی وقتی تولید نفت در ایران متوقف شد سایر کشورهای نفت‌خیز به منظور جبران این کسر، میزان تولید خود را بالاتر بردند.
اشتباه دیگر مصدق آن بود که تصور می‌کرد نفت ایران را می‌تواند بدون کمک و استعانت خارجیان به بازار جهان عرضه نماید. در حالی که آن زمان ایران حتی دارای یک کشتی نفتکش نبود و سازمان فروش بین‌المللی نفت نیز نداشت.»


هریمن در تهران


روز بیست‌وسوم تیرماه، آقای "اورل هریمن" به نمایندگی از سوی پرزیدنت امریکا برای میانجیگری در چالش نفت به تهران وارد شد. ولی همزمان با ورود هریمن، گروه‌های چپ، که در این هنگام آزادی زیادی پیدا کرده‌بودند، دست به راهپیمایی گسترده‌ای برضد هریمن زدند و با دخالت نیروهای انتظامی زدوخورد خونینی درگرفت که به کشته‌شدن ۱۹ نفر و زخمی‌شدن شماری نزدیک به ۱۵۰ نفر انجامید.


کم‌شدن درآمد و افزایش هزینه زندگی


در این هنگام با بازایستادن صدور نفت، درآمد ارزی مملکت شتابان پایین آمد و پیامد آن بالارفتن بهای ارز و کالاها بود. با آنکه در تیرماه محمد مصدق با فرستادن پیامی برای کارشناسان خارجی، از آنها درخواست کرد در خدمت صنایع نفت ایران بمانند و از حقوق و مزایای گذشته خود بهره‌مند گردند، کارشناسان این پیشنهاد را نپذیرفتند و آخرین دسته آنها نیز در همین ماه از ایران بیرون رفتند.

در امردادماه، دولت ناگزیرشد برای استفاده از اندوخته‌های درآمد نفت که ویژه امور عمرانی کشور بود، موافقت مجلس‌ها را بگیرد و مجلسها پذیرفتند که چهارده‌میلیون لیره از این اندوخته برای هزینه‌های امور جاری و نگهداری سازمان‌های وابسته به صنایع نفت و سایر هزینه‌های مملکتی به دولت داده شود.


میسیون استوکس


گرچه دیدارها و نشست‌های هریمن در تهران بیهوده بود، ولی دولت امریکا همچنان کوشش کرد تا سرانجام در امردادماه دولت انگلیس ملی‌شدن نفت ایران را به رسمیت شناخت و قرارشد گروهی به رهبری "استوکس"، مهردار ویژه سلطنتی انگلستان، به ایران بیایند و پیشنهاد جدیدی در زمینه حل چالش نفت به دولت ایران بدهند.[۵]

استوکس نیز زمانی در تهران با نمایندگان ایران به گفتگو پرداخت اما پیشنهادات وی از سوی دولت مصدق بر خلاف پایه‌های ملی‌شدن نفت تشخیص داده‌شد و گفتگوها شکست خورد.!!

استوکس پیشنهادی بر اصل تقسیم تمام درآمد نفت به طور پنجاه – پنجاه و واگذاری تمام تأسیسات پالایشگاه و غیره در منطقه عملیات شرکت پیشین را، به دولت ایران داده‌بود.

پس از شکست گفتگوهای میسیون استوکس در تهران، دولت انگلیس و شرکت پیشین نفت انگلیس و ایران، هر کدام جداگانه بر ضد دولت ایران به دادگاه بین‌المللی لاهه شکایت کردند و به پشتوانه قرارداد ۱۹۳۳ از دیوان بین‌المللی درخواست میانجیگری نمودند. سرانجام، این جریان به شورای امنیت سازمان ملل سپرده شد.

محمد مصدق با گروهی به شورای امنیت رفت و سرانجام شورای امنیت پس از گفتگوهای فراوانی در مهرماه ۱۳۳۰ چنین نهاد که قضیه تا اعلام رأی دادگاه بین‌المللی درباره داشتن شایستگی شورای امنیت برای رسیدگی به این دادخواهی یا نداشتن شایستگی، فرافکنده شود.


شهر ناآرام ...


در درازای این زمان، ناآرامی‌های درون کشور هر روز افزایش می‌یافت. روزی نبود که به مناسبتی راهپیمایی در خیابانهای تهران انجام نشود و این راهپیمایی بیشتر به جنگ گروه‌های مخالف و موافق، و چپ و راست کشیده می‌شد و شماری اوباش نیز از موقعیت استفاده کرده به چپاول و غارت خیابان‌ها می‌پرداختند. کار به آنجا کشید که همه‌روزه خیابان‌ها نیمه‌تعطیل شد و کسب و کار فلج گشت. دامنه این ناآرامی‌ها رفته‌رفته از خیابان‌ها به مدرسه‌ها و دانشگاه کشیده‌شد و دانشگاه و مدرسه‌ها نیز به جای زدوخورد و کشمکش و رقابت‌های سیاسی دگرگون گشت. چنانکه در آبان‌ماه همان سال، گروهی از دانشجو و غیردانشجویان، شماری از استادان را در دانشگاه زندانی کردند و دانشگاهدر واخواهی (اعتراض) نسبت به این کار، بسته شد.

روز چهاردهم آذرماه، دانشجویان و دانش‌آموزان وابسته به گروه‌های چپ، کلاس‌های درس را تعطیل کرده و برای اعتراض به بیرون‌کردن چند دانش‌آموز از مدرسه، در خیابان‌ها دست به راهپیمایی زدند. بار دیگر جنگ سختی میان گروه‌های مخالف و موافق درگرفت و نیروهای انتظامی نیز برای جلوگیری از هرج و مرج وارد این درگیری شدند. در این رویداد بیش از یک‌سد تن به سختی زخمی شدند، یک سرهنگ شهربانی کشته شد و آشوبگران به اداره‌های روزنامه‌های گوناگون دولت یورش بردند و آنها را زیر و رو کردند.

پس از این رویداد، شماری از مدیران روزنامه‌ها به سبب نبودنِ امنیت در مجلس بست نشستند و به هواداری از ایشان، شماری از نمایندگان مخالف دولت نیز به آنها پیوستند.


بستن کنسولگری‌ها


در دی‌ماه، دولت ایران به سبب دخالت کنسولگری‌های انگلیس در امور داخلی کشور ایران، در یادداشتی از دولت انگلیس خواست که تا پایان دی‌ماه تمامی کنسولگری‌های انگلیس در ایران بسته شود.


ترور حسین فاطمی


روز بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، در آیینی که برای پنجمین سال کشته‌شدن محمد مسعود، مدیر مرد امروز، بر سر مزار وی در آرامگاه ظهیرالدوله برگزارمی‌شد، حسین فاطمی، مدیر روزنامه باخترامروز و همکدست و مشاور نزدیک دکتر مصدق، به هنگام سخنرانی، با گلوله‌ای که از یک اسلحه "کلت" شلیک شد، ترور گردید.[۶]

تروریست، جوان هفده ساله‌ای به نام محمدمهدی عبدخدایی و از پیروان گروه تروریستی به نام "فداییان اسلام" بود.[۷]

حسین فاطمی که زخمی شده‌بود، به بیمارستان برده‌شد و پس از چند روز از مرگ رهایی یافت.

عبدخدایی به دلیل کم سن بودن، پس از بازپرسی، به سه سال زندان محکوم گردید.


اینجا مجلس است!


با پایان سال ۱۳۳۰، عمر مجلس شانزدهم نیز به پایان رسید. اقلیت مجلس شانزدهم که لیدر آنها جمال امامی بود، در چند ماهه پایان عمر مجلس، به مخالفت‌های سختی بر ضد دولت مصدق دست زد و یک بار زمانی که نمایندگان مجلس در نشست علنی مجلس چشم به راه ورود رییس دولت نشسته‌بودند، شنیده‌شد که محمد مصدق در برابر مجلس سخنرانی می‌کند. نمایندگان نخست این را باور نمی‌کردند اما هنگامی که از تالار جلسه بیرون آمدند، دیدند که محمد مصدق نخست‌وزیر در میدان بهارستان روی چهارپایه‌ای ایستاده و می‌گوید:[۸]

«آنجا مجلس نیست، اینجا مجلس است!»

منبع