بیدل شیرازی/عیب سر بستگی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دردمندم غم او کی طلبد درمان را | کافر عشق نکویان چه کند ایمان را |
به سرت کز سر تاج و کله آسان گذرد | گر گدایی درت دست دهد سلطان را |
در گذرگاه صبا بس دل مجروح که هست | از چه بر باد دهی طرۀ مشک افشان را |
شهسوارا من بیچارۀ مسکین فقیر | گر نه در پای تو ریزم چه کنم این جان را |
عیب سر بستگی حرف من ای خواجه مکن | نکتۀای بس بود ار فهم بود انسان را |
عشق آسان چرا از پسش هست دشوارها | مشکل افتد چو کسی سهل گرفت آسان را |
بیدل از جور فلک مرد کسی هیچ نگفت | حال بیچاره مقیمان در سلطان را |