بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی دفتر سیاسی و هیات اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران ۶ دی ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جشن سدمین سالگرد زادروز اعلیحضرت رضا شاه بزرگ ۲۴ اسفند ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی

برنامه عمرانی پنجم/سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی

بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی دفتر سیاسی و هیات اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران ۶ دی ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

شاهنشاه: جدایی دبیر کلی حزب از نخست وزیری را مصلحت نمی‌دانم

به زودی کنگره حزب رستاخیز ملت ایران تشکیل خواهد شد. چون در بیش از یک سال پیش فکر کرده بودم که وظایف نخست وزیری خود بخود به قدری خطیر هست و همچنین وظایف دبیر کلی حزب، توأم بودن دو مقام برای یک فرد خیلی خسته کننده و طاقت فرسا خواهد بود. این است که در آن موقع، نخستوزیر وقت از دبیر کلی کناره‌گیری کرد و حزب رستاخیز دبیر کل جدید را انتخاب کرد. در این اواخر متوجه این شدیم که الآن سازماندهی سیاسی و مملکت و آگاهی مردم مملکت طوری است که تمام اهتمام و دستگاه‌های رسانه ای همگانی ملی و دولتی و البته حزب را جزو همان قسمت ملی حساب می‌کنیم، اینها باید یک هماهنگی داشته باشند. تمام افراد چه حزبی و چه افراد دارای یک هماهنگی داشته باشند در معرفی حزب به ملت ایران، در معرفی مملکت ایران به ملت ایران، در آگاهی مردم از تمام اتفاقاتی که در مملکت می‌افتد و در آموزش سیاسی مردم ایران از اصول رستاخیز.

به زودی کتابی که تهیه کرده ام منتشر خواهد شد و فلسفه و افکار رستاخیز در این کتاب تا جایی که ممکن است، تشریح شده است. ولی عصر آموزش سیاسی حزب بر اساس تدوین و تنظیم حتی‌المقدور بر اساس دیالکتیک از سه اصل تشکیل دهنده رستاخیز است که نظام شاهنشاهی است، قانون اساسی است و انقلاب شاه و ملت. انقلابی که با شش ماده شروع شد و تابحال به نوزده ماده رسیده است. این است که آموزش سیاسی مملکت و اطلاع مردم ایران از اوضاع سیاسی مملکت، اصولاً اوضاع اجتماعی و کارهای مملکت مان طوری است که فعلاً آن نظری که داشتم که جدایی پست دبیر کلی از نخستوزیر است، فعلاً به مصلحت نمی‌دانم. یعنی در واقع به عکس، الآن تا یک مدتی تا لااقل به آخر دوره این کنگره مانده، تمام امکاناتمان را باید در همین راه‌هایی که گفتم متمرکز بکنیم. یعنی دولت و حزب فعلاً باید هماهنگ کارشان را پیش ببرند. این است که کنگره ای که تشکیل می‌شود، بداند که نظری که من در یک سال و چندی پیش اظهار کرده بودم، امروز دیگر مورد نظر من نیست لااقل تا آخر دوره این کنگره. البته گرد هم آمدن مردم و تظاهراتی که می‌کنند، اظهاراتی که می‌کنند، می‌شنویم، می‌خوانیم، می‌بینیم در تلویزیون و در گزارش های مصور. مردم متوجه هستند. ولی هر چه در این قسمت ما سخن بگوییم، کمتر گفته‌ایم و آن این است که امروز پیشرفت مملکت، رفاه مردم، به اصطلاح به خاطر پشتوانه ثروت طبیعی تمام شدنی است، به اسم نفت و سایر ثروتهای دیگر که آنها هم تمام شدنی است. صحبت از معادن مس می‌کنیم که خوشبختانه در ایران به تازگی پیدا شد و درآمد خوب و قابل توجهی هم خواهد داشت ولی معادن مس هم تمام شدنی است. معادن نفت ما که متأسفانه ۲۵ یا ۳۰ سال بیشتر عمر نخواهد کرد. امروز پیشرفت و رفاه و آسایش شما در اثر این ثروت خدادادی است. اگر تمام شد، تنها راه جایگزینی این ثروت یکی کار ملت ایران است، یکی آموزش ملت ایران. کار خوب را فقط افراد آزموده می‌توانند انجام بدهند. متخصصین و مغزهای متفکر. واِلا خیلی خیلی سریع به طبقه ممالک درجه سوم و چهارم و پنجم خواهیم رفت که من دریغ می‌دانم و حیف می‌دانم. البته این منتهای آرزوی دشمنان مملکت ایران است که ایران اگر برود در زمره مملکت چهارم و پنج، با کوچکترین اتفاق، یا بین المللی یا منطقه‌ای، یا آماج تبلیغات خارجی، ممکن است که مورد تهاجم و تجاوز قرار بگیرد. مملکت درجه چهار و پنج، از خودش و از هیچ نقطه نظری دفاع نمی‌تواند بکند. نه از لحاظ حدود و ثغور، برای اینکه قادر به فراهم کردن قوای مسلحی نخواهد بود، نه از لحاظ ایدئولوژی، نه از لحاظ اجتماعی، نه از هیچ لحاظ. یعنی بازیچه و دستخوش هر بادی خواهد بود که از سمتی بوزد و متأسفانه ما این نمونه را با چشم خودمان دیدیم که قبل از جنگ دوم که نفت ما را خارجی ها غارت می‌کردند و می‌بردند، مملکت، مملکت فقیری بود...

همین است که قبل از شهریور ما قادر به تهیه قوایی نبودیم که از خودمان دفاع بکنیم. به همین جهت در جنگ بین المللی اول، در جنگ بین المللی دوم، مملکت ایران اشغال شد برای اینکه نمی‌توانست از خودش دفاع بکند. حالا مضرات اشغال یک مملکت چیست، به هر جهت شما‌ها سنتان اجازه می‌دهد که یادتان باشد. البته جوان های امروز که اصلاً به دنیا نیامده بودند. نمی‌دانند که چیست. به هر صورت مملکت درجه سه و چهار، اصلاً این ادعا را نمی‌تواند داشته باشد که مملکت مستقلی است برای اینکه نمی‌تواند از خودش دفاع بکند، نه از لحاظ نظامی، نه از لحاظ سیاسی و نه از لحاظ اقتصادی. تمام اینها، باز بر می‌گردیم به همان آموزش تخصصی و حرفهای هر فردی در جامعه ایران در آن کاری که انجام می‌دهد.

اینجا می‌رسیم به این مطلب که آموزش فقط آموزش حرف‌های در کارگاه نیست. کارگاه‌های ما را باید مغزهای متفکری که در تجسس کار کرده‌اند و ارائه طریق بکنند، راهنمایی بکنند، در لابراتوارها، در مراکز تجسس، چه دانشگاهی، چه مؤسسات مخصوص این کار، هویتاً کسانی که تجسس می‌کنند، کسانی که در رشته‌های عالی تکنولوژیک هستند، اینها مردمان بیسوادی نمی‌توانند باشند. اینها باید اشخاصی باشند که درس خوانده باشند و مثل این طلبه‌های حقیقی، نه فقط مدت دبستان و دبیرستان و دانشگاه، بلکه تا آخر عمرشان در واقع درس بخوانند و دنبال علم و دانش باشند. چه برسد به اینکه با تشبّث دیپلم بگیرند و در موقع درس خواندن هم عوض درس خواندن، متشبّث به عملیاتی باشند که از ذکر آن خودداری می‌کنم چون غیر از تأثر، برای خودشان خجالت و برای ملت ایران تحیر از اینکه چطور ممکن است مملکتی که تمام وسایل پیشرفتاش فراهم است، یک عده ای طوری شستشوی مغزی شده باشند که مثل کورها و کرها در واقع تعادل حتی بدنیشان را از دست داده باشند و مثل مست ها تلوتلو بخورند و معلوم نیست که به چه سمتی و به چه هدفی می‌خواهند برسند.

در این قسمت هم مثل اینکه صفوف و کسانی که فقط می‌خواهند درس بدهند و کسانی که فقط می‌خواهند حقوق بگیرند، حالا درس دادن یا درس ندادن برایشان مهم نیست، و کسانی که می‌خواهند درس بخوانند و علم فرا بگیرند و بعد چه نسبت به مملکت مفید باشند، چه لااقل در مقابل خودشان هم سرافراز، این صفوف باید روشن شود. سازندگی ایران به حدی است که ما کمبود آدم داریم و این آدم ها را با هزار زحمت از ممالک دیگر می‌آوریم و با بی توجهی، چقدر افرادی است که ما همینطور از دست می‌دهیم. چون عوض اینکه درس بخواند در و پنجره می‌شکند. ولی اینکه دلیل نمی‌شود که تحصیلات مجانی باشد، در واقع حقوق ماهانه هم به اینها بدهیم، یا پول توجیبی به آنها بدهیم، یا وام شرافتی به آنها بدهیم، به هر صورت ملت ایران، مالیات دهنده ایرانی، خرج مجانی اینها را فراهم بکند و اینها عوض درس خواندن بیایند خدای نخواسته بر ضد مملکت خودشان هم عمل بکنند، این در هیچ جامعه ای، در هیچ نظامی، در هیچ فرهنگی قابل قبول نیست. مسلماً کنگره به این مطالب توجه خواهد کرد.

گفتم، امروز روزی است که تمام این صفوف باید روشن بشود. این چند میلیون کارگر ایرانی، چند میلیون زارع ایرانی که امروز در اثر همین ثروت های طبیعی، به این مزایا رسیده اند، فردا که تمام شد، روی ندانستن تکنولوژی آیا باید این مؤسسات همه بسته بشود؟ نان و روزی آن دو میلیون نفر را چه کسی خواهد داد؟ بار آنها را چه کسی خواهد کشید؟ ولو آنها هم خیلی آماده کار باشند، اما اساس تکنولوژی ما اگر ضعیف باشد و وسایل پیشرفت فنی کار اینها فراهم نباشد، هر چقدر کارگرهای ما، چه وطن پرست باشند و چه از لحاظ خودخواهی بخواهند بکار بکنند، اگر مملکت درجه دو سه بشود، نتیجه کارش چیست؟ قابل رقابت با ممالک دیگر نخواهد بود و دلایل دیگری هم البته هست که تمرکز اقدامات و خدمت در راه اصول رستاخیز امروز ایجاب می‌کند که سطح دولت و حزب را هماهنگ بکنیم و میل داشتم که کنگره ای که تشکیل می‌شود از این نظریات من اطلاع داشته باشد.