انوری (غزلیات)/اگر نقش رخت بر جان ندارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (غزلیات) (اگر نقش رخت بر جان ندارم) از انوری |
' |
اگر نقش رخت بر جان ندارم | به زلف کافرت ایمان ندارم | |
ز تو یک درد را درمان مبادم | اگر صد درد بیدرمان ندارم | |
ز عشقت رازها دارم ولیکن | ز بیصبری یکی پنهان ندارم | |
صبوری را مگر معذور داری | دلی میباید و من آن ندارم | |
مرا گویی ز پیوندم چه داری | چه دارم جز غم هجران ندارم | |
گر از تو بوسهای خواهم به جانی | تو گویی بوسهی ارزان ندارم | |
لبت دندانم از جا برکشیدست | چو گویی با لبت دندان ندارم |