امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی)/گوینده چنین فگند بنیاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی) (گوینده چنین فگند بنیاد) از امیر خسرو دهلوی |
' |
گوینده چنین فگند بنیاد | کان لحظه کزان غریب ناشاد | |
معشوق عزیز، روی بنهفت | آن کشته به خواب بی خودی خفت | |
از زندگیش نبود اساسی | تا از شب تیره رفت پاسی | |
چون باز آمد رمیده را هوش | افتاد، درونه، باز در جوش | |
آن سایهی آفتاب گشته | رو شسته به خون آب گشته | |
میکند، به صد شکنجه، جانی | میزد، به هزار غم فغانی | |
نی مرده نه زنده بود تا روز | چون نم زده مشعلی گهی سوز | |
چون، مرغ سحر، شد ارغنوان ساز | از موذن کو، برآمد آواز | |
آن خانه فروش کیسه پرداز | آمد قدری به خویشتن باز | |
افتان خیزان ز جای برخاست | بگشاد دو دیده در چپ و راست | |
زان زخم که در جگر رسیدش | خون از ره دیده میدویدش | |
لختی چو ز بیدلی فغان کرد | آهنگ نشید عاشقان کرد | |
از ناوک سینه سنگ میسفت | وین زمزمهی فراق میگفت: |