امیر خسرو دهلوی (گزیده از خسرو و شیرین)/شکر پاسخ ز شکر بند بگشاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (گزیده از خسرو و شیرین) (شکر پاسخ ز شکر بند بگشاد) از امیر خسرو دهلوی |
' |
شکر پاسخ ز شکر بند بگشاد | به پاسخ لعل شکر خند بگشاد | |
که باشم من به خدمت زیر دستی | کنیزان ترا آئین پرستی | |
وگر نزد تو قدری دارد این خاک | به مژگانم روبم از راه تو خاشاک | |
بزرگان گفتهاند این نکته دیر است | که هر کو سیر باشد زود سیر است | |
چو مرغی خرمنی بیند بهر گام | به یک خرمن دلش کی گیرد آرام | |
چرا گل دامن از بلبل نچیند | که هر دم بر گلی دیگر نشیند | |
من آن سرچشمهی شیرین گوارم | که آب زندگانی نام دارم | |
تو گر خواهی به چشمه راه جوئی | بنوشی شربتی و دست شوئی | |
بگو تا درکشم دست از عنانت | غبار خود بروبم ز آستانت | |
ورت پخته است سودایی که داری | بیابی خود تمنایی که داری | |
مرا نیز اعتمادی باشد از بخت | که آسان نشکند بیخیکه شد سخت | |
بنای دوستی چون محکم افتد | خلل ز آسیب دورانش کم افتد | |
چنان پیوند کن مهر ابد را | که دوری ره نماید چشم بد را | |
ملک گفتا که بر یاران جانی | بدین غایت نشاید بدگمانی |