امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/شد زن مطرب به نوا پروری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات) (شد زن مطرب به نوا پروری) از امیر خسرو دهلوی |
' |
شد زن مطرب به نوا پروری | انجمنی پر ز مه و مشتری | |
غمزه زنانی همه مردم فریب | سیب، زنخ، خال زنخ، تخم سیب | |
چاه زنخ روشن و صافی چو ماه | روی نما گشته چو آبی به چاه | |
پرده برانداخته چون آفتاب | کرده به یک غمزه جهانی خراب | |
روئی چو خورشید بر افروخته | جان کسان زاتش خود سوخته | |
ز ابروی خم پشت کمان ساخته | تیر مژه نیم کش انداخته | |
ناوکشان چون شده بیرون زکیش | دیده سپر کرده سیاهی خویش | |
رشته در بسته برد از دو سوی | چون قطرات عرق از گرد روی | |
سی مه یک روزه فگنده به گوش | حلقه مگو یک مه سی روزه گوش | |
از کف خود آئینهی بنهاده پیش | دیده رخ خود به کف دست خویش | |
موئی میان سرشان فرق جوی | شکل هلال آمده بیفرق موی | |
جعد که پیچیده به پا در خرام | ماهی ساق آمده در پای دام | |
بر زمین افگنده چو گیسوی خویش | رفته ره خویش هم از موی خویش | |
قامتشان سرو دلی راستین | پر ز گل از ساعدشان آستین | |
یافته از نغمه گلوشان خراش | صورت خراشیدهشان جان خراش | |
سینه بسی خستهی و دل کرده ریش | هر نفس از تیزی آوازه خویش | |
قامتشان بود به پا کوفتن | گیسوی مشکین به زمین روفتن | |
رقص کنان چون بزمین پا زدند | در حق ناهید لگدها زدند | |
از روش جنبش دستان شان | مجلسیان هر همه حیران شان | |
هر که در آن شعبده هشیار بود | مست، نه از می، که ز دیدار بود |