امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/یک دل به سر کوی تو آباد نیابند

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (یک دل به سر کوی تو آباد نیابند)
از امیر خسرو دهلوی
'


یک دل به سر کوی تو آباد نیابند یک جان زخم زلف تو آزاد نیابند
از پس که گرفتار غمت شد همه دلها آفاق بگردند و دلی شاد نیابند
روزی که روی مست و خرامان سوی بازار در شهر یکی صومعه آبادنیابند
جان میکن و از بهر وفا دم مزن ای دل کاین مزد زخوبان پریزادنیا بند
ناخورده خراشی ز سرتیشه‌ی هجران سنگی به سر تربت فرهاد نیابند