امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا) از امیر خسرو دهلوی |
' |
چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا | که تا دگر نکند غنچه زهر خند آنجا | |
رخ تو دیدم و گفتی سپند سوز مرا | چو جان بجاست چه سوزد کسی سپند آنجا | |
کسان بکوی تو پندم دهند و در جایی | که دیده روی تو بیند چه جای پند آنجا | |
به خانهی تو همه روز بامداد بود | که آفتاب نیارد شدن بلند آنجا | |
بشانه شست تو میبافت زلف چون زنجیر | مگیر سخت که دیوانه یی است چند آنجا | |
کجا روم که ز کوی تو هر کجا که روم | رسد زجعد کمندت خم کمند آنجا | |
ز زلفش آمد یای باد حال دلها چیست؟ | چگونه اند اسیران مستمند آنجا | |
برآستان تو هرکس به رحمتی مخصوص | مگر که خسرو بیچاره دردمند آنجا |