امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود میگردد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود میگردد) از امیر خسرو دهلوی |
' |
هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود میگردد | هنوز از تو شکیب عاشقان نابود میگردد | |
مرا چون می کشی جانا شفاعت میکند جانم | نمیگوید مکش اما سخن در لاغری دارد | |
ز گریه زیر دیوار تو هم غمناک و هم شادم | غم آن کافتد و شادی آن کان برسرم افتد | |
مکن عیب ار بنالد جان چو نقد تن همه بردی | کی کس خانه غارت گشت بیفریاد کی ماند | |
ز چشم کافرت کز غمزه لشکر میکشد هر سو | به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمیماند | |
نهیی با بنده چون اول بدین خوش میکنم دل را | که پیوسته مزاج آدمی یکسان نمیماند | |
بدینسان کز تب هجران تنم در زیر پیراهن | همی سوزد عجب دارم که پیراهن نمیسوزد | |
چراغ من نمیسوزد شب ازدلهای سرد من | چراغ خانهی همت به هم روشن نمیسوزد | |
غم خسرو هخی دانی و نادان میکنی خود را | مرا این کشت ورنه طعنهی دشمن نمیسوزد | |
تن نازک کجا تاب خرابیهای عشق آرد | چگونه مرغ خانه در ده ویران بیاساید | |
مرا گویی که دل بر یار دیگر به نهم لیکن | همین در دل تو می گنجی کسی دیگر نمیگنجد | |
ز هجرت موی شد خسرو ولی از شادی وصلت | بین آن موی را باری در کشور نمیگنجد | |
دو بوسم لطف کردی و شدم هم در یکی بیهش | رها کن ناز سر گیرم که گم کردم شمار خود | |
چو سنگ نازنینان گل بود برروی مشتاقان | من ازدیده پذیرم هر گلی کان نازنین بخشد |