امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/بشگفت گل در بوستان آن غنچهی خندان کجا؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (بشگفت گل در بوستان آن غنچهی خندان کجا؟) از امیر خسرو دهلوی |
' |
بشگفت گل در بوستان آن غنچهی خندان کجا؟ | شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا؟ | |
هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد | صد مرده زان لب زنده شد درد مرا درمان کجا؟ | |
گویند ترک غم بگو تدبیر سامانی بجو | درمانده را تدبیر کو دیوانه را سامان کجا؟ | |
از بخت روزی باطرب خضر آب خورد و شست لب | جویان سکندر در طلب تا چشمهی حیوان کجا؟ | |
میگفت با من هر زمان گر جان دهی با من امان | من می برم فرمان بجان آن یار بی فرمان کجا؟ | |
گفتم : تویی اندر تنم ما هست جان روشنم | گفتی که : آری آن منم اگر آن تویی پس جان کجا؟ | |
گفتی صبوری پیش کن مسکینی از حد بیش کن | زینم از آن خویش کن من کردم این و آن کجا؟ | |
پیدا گرت بعد از مهی درکوی ما باشد رهی | از نوک مژگان گه گهی آن پرسش پنهان کجا؟ | |
زین پیش با تو هر زمان میبودمی از همدمان | خسرو نه هست آخر همان ؟ آن عهد و آن پیمان کجا؟ |