امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/ای که عمر از پیسودای تو دادیم بباد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (ای که عمر از پیسودای تو دادیم بباد) از امیر خسرو دهلوی |
' |
ای که عمر از پیسودای تو دادیم بباد | یاد میدارد که از مات نمی آید یاد | |
عهدها بستی و میداشتم امید وفا | ای امید من و عهد تو سراسر همه باد | |
هر چه دارند ز آئین نکویی خوبان | همه داری و بدان چشم بدانت مرساد | |
ماجرای دل گمگشتهی بی نام ونشان | هر که را باز نمودیم نشانی به تو داد | |
کام خسرو بده ای خسرو خوبان که شده است | لعلی جانبخش تو شیرین و دل او فرهاد | |
زاهد از صومعه زنهار که بیرون نروی | که از آن سوی بلای دل و دین میگذرد | |
میگذشتی شب و از ماه برآمد فریاد | کاین چه فتنه است که بروی زمین میگذرد؟ | |
مکن از گریه مرا منع که دل سوخته را | هیچکس از جزع و گریه ملامت نکند | |
هست روشن به رخت دیده اگر خاک رهت | باز دریده کشم نور علی نور شود | |
بسکه پروانه شود سوختهی شمع زعشق | عارف از سوختگی عاشق پروانه شود |