حافظ (غزلیات)/یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود) از حافظ |
' |
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود رَقَم مِهر تو بر چهره ما پیدا بود یاد باد آنکه چو چَشمت به عِتابم میکُشت مُعجِزِ عیسویت در لب شکّرخا بود یاد باد آنکه صَبوحی زده در مجلس اُنس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود یاد باد آنکه رُخَت شمعِ طرب میاَفروخت وین دلِ سوخته پروانهٔ ناپروا بود یاد باد آنکه در آن بَزمگه خلق و ادب آن که او خندهٔ مستانه زدی صَهبا بود یاد باد آنکه چو یاقوتِ قدح خنده زدی در میان من و لَعل تو حکایتها بود یاد باد آنکه نگارم چو کمر بَربستی در رکابش مَهِ نو پیکِ جهانپیما بود یاد باد آنکه خراباتنشین بودم و مست وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود یاد باد آنکه به اِصلاح شما میشد راست نظم هر گوهر ناسُفته که حافظ را بود