خاقانی (غزلیات)/درا تا سیل بنشانم ز دیده
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۰۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (درا تا سیل بنشانم ز دیده) از خاقانی |
' |
درا تا سیل بنشانم ز دیده | گهر در پایت افشانم ز دیده | |
بیا از گرد ره در دیده بنشین | که گرد راه بنشانم ز دیده | |
مگر دان سر ز من تا خون چشمم | سوی دل باز گردانم ز دیده | |
چنان بر دیده بندم نقش رویت | که نقش خلد برخوانم ز دیده | |
گه از بازوی و ران سازم کنارت | گهی بازوی خون رانم ز دیده | |
چو آئی سوی خاقانی دم نزع | به دید تو دود جانم ز دیده |