دیوان شمس/عاقبت ای جان فزا نشکیفتم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۳۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (عاقبت ای جان فزا نشکیفتم)
از مولوی
'


عاقبت ای جان فزا نشکیفتم خشم رفتم بی‌شما نشکیفتم در جدایی خواستم تا خو کنم راستی گویم جدا نشکیفتم کی شکیبد خود کهی از کهربا کاهم و از کهربا نشکیفتم هر جفاکش طالب روز وفاست من جفاکش از وفا نشکیفتم نرم نرمک گویدم بازآمدی گویمش ای جان ما نشکیفتم ای دل و ای جان و چشم روشنم بی‌پناه توتیا نشکیفتم بر سرم می زد که دیدی تو سزا ناسزایم ناسزا نشکیفتم آزمودم مردگی و زندگی در فنا و در بقا نشکیفتم مطربا این پرده گو بهر خدا ای خدا و ای خدا نشکیفتم