حافظ (غزلیات)/خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۳۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم) از حافظ |
' |
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم امید در شب زلفت به روز عمر نبستم طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم به شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندم ز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدم ز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادی ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم