دیوان شمس/بده یک جام ای پیر خرابات

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۱۳ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (بده یک جام ای پیر خرابات)
از مولوی
'


بده یک جام ای پیر خرابات مگو فردا که فی التأخیر آفات به جای باده درده خون فرعون که آمد موسی جانم به میقات شراب ما ز خون خصم باشد که شیران را ز صیادیست لذات چه پرخونست پوز و پنجه شیر ز خون ما گرفتست این علامات نگیرم گور و نی هم خون انگور که من از نفی مستم نی ز اثبات چو بازم گرد صید زنده گردم نگردم همچو زاغان گرد اموات بیا ای زاغ و بازی شو به همت مصفا شو ز زاغی پیش مصفات بیفشان وصف‌های باز را هم مجردتر شو اندر خویش چون ذات نه خاکست این زمین طشتیست پرخون ز خون عاشقان و زخم شهمات خروسا چند گویی صبح آمد نماید صبح را خود نور مشکات