تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر|آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر}}
 
{{ب|عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر|آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر}}
 
{{ب|هر که جز عاشقان ماهی بی‌آب دان|مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر}}
 
{{ب|هر که جز عاشقان ماهی بی‌آب دان|مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۶

' دیوان شمس (غزلیات) (عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر)
از مولوی
'


عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
هر که جز عاشقان ماهی بی‌آب دان مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر
عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت برگ جوان بردمد هر نفس از شاخ پیر
هر که شود صید عشق کی شود او صید مرگ چون سپرش مه بود کی رسدش زخم تیر
سر ز خدا تافتی هیچ رهی یافتی جانب ره بازگرد یاوه مرو خیر خیر
تنگ شکر خر بلاش ور نخری سرکه باش عاشق این میر شو ور نشوی رو بمیر
جمله جان‌های پاک گشته اسیران خاک عشق فروریخت زر تا برهاند اسیر
ای که به زنبیل تو هیچ کسی نان نریخت در بن زنبیل خود هم بطلب ای فقیر
چست شو و مرد باش حق دهدت صد قماش خاک سیه گشت زر خون سیه گشت شیر
مفخر تبریزیان شمس حق و دین بیا تا برهد پای دل ز آب و گل همچو قیر