نظامی (خسرو و شیرین)/یکی گفتا بدان ماند که در خواب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (خسرو و شیرین) (یکی گفتا بدان ماند که در خواب) از نظامی |
' |
یکی گفتا بدان ماند که در خواب | در اندازد کسی خود را به غرقاب | |
بسی کوشد که بیرون آورد رخت | ندارد سودش از کوشیدن سخت | |
چو از خواب اندر آید تاب دیده | هراسی باشد اندر خواب دیده |