دیوان شمس/هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می)
از مولوی
'


هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می هم بهاری در میان ماه دی هر طرف از عشق تو پر سوخته آفتاب و صد هزاران همچو دی چون همیشه آتشت در نی فتد رفت شکر زین هوس در جان نی سر بریدی صد هزاران را به عشق زهره نی جان را که گوید های و هی عاشقان سازیده‌اند از چشم بد خانه‌ها زیر زمین چون شهر ری نیست از دانش بتر اشکنجه‌ای وای آنک ماند اندر نیک و بی آن زنان مصر اندر بیخودی زخم‌ها خورده نکرده وای وی در شب معراج شاه از بیخودی صد هزاران ساله ره را کرده طی برشکن از باده‌های بیخودان تخته بندی ز استخوان و عرق و پی شمس تبریزی تو ما را محو کن ز آنک تو چون آفتابی ما چو فی