دیوان شمس/ناگهان اندردویدم پیش وی
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۳۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (ناگهان اندردویدم پیش وی) از مولوی |
' |
ناگهان اندردویدم پیش وی بانگ برزد مست عشق او که هی هیچ میدانی چه خون ریز است او چون تویی را زهره کی بودهست کی شکران در عشق او بگداختند سربریده ناله کن مانند نی پاک کن رگهای خود در عشق او تا نبرد تیغ او پایت ز پی بر گلستانش گدازان شو چو برف تا برآرد صد بهار از ماه دی یا درآ و نرم نرمک مرده شو تا تو را گویند ای قیوم حی حبس کن مر شیره را در خنب حق تا بجوشد وارهد از نیک و بی شمس تبریزی بیا در من نگر تا ببینی مر مرا معدوم شی