دیوان شمس/صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی)
از مولوی
'


صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی تو چنان همایی ای جان که به زیر سایه تو به کف آورند زاغان همه خلقت همایی کرم تو عذرخواه همه مجرمان عالم تو امان هر بلایی تو گشاد بندهایی تویی گوهری که محو است دو هزار بحر در تو تویی بحر بی‌کرانه ز صفات کبریایی به وصال می‌بنالم که چه بی‌وفا قرینی به فراق می‌بزارم که چه یار باوفایی به گه وصال آن مه چه بود خدای داند که گه فراق باری طرب است و جان فزایی دل اگر جنون آرد خردش تویی که رفتی رخ توست عذرخواهش به گهی که رخ گشایی