دیوان شمس/صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی)
از مولوی
'


صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی صنما به حق لطفت که میان ما درآیی تو جهان پاک داری نه وطن به خاک داری چه شود اگر زمانی به جهان ما درآیی تو لطیف و بی‌نشانی ز نهان‌ها نهانی بفروزد این نهانم چو نهان ما درآیی چو تو راست ای سلیمان همگی زبان مرغان تو به لب چه شهد بخشی چو زبان ما درآیی به جهان ملک تویی بس نکشد کمان تو کس بپرم چو تیر اگر تو به کمان ما درآیی بخرام شمس تبریز که تو کیمیای حقی همه مس ما شود زر چو به کان ما درآیی