دیوان شمس/شدم به سوی چه آب همچو سقایی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (شدم به سوی چه آب همچو سقایی)
از مولوی
'


شدم به سوی چه آب همچو سقایی برآمد از تک چه یوسفی معلایی سبک به دامن پیراهنش زدم من دست ز بوی پیرهنش دیده گشت بینایی به چاه در نظری کردم از تعجب من چه از ملاحت او گشته بود صحرایی کلیم روح به هر جا رسید میقاتش اگر چه کور بود گشت طور سینایی زنخ ز دست رقیبی که گفت از چه دور از این سپس منم و چاه و چون تو زیبایی کسی که زنده شود صد هزار مرده از او عجب نباشد اگر پیر گشت برنایی هزار گنج گدای چنین عجب کانی هزار سیم نثار لطیف سیمایی جهان چو آینه پرنقش توست اما کو به روی خوب تو بی‌آینه تماشایی سخن تو گو که مرا از حلاوت لب تو نه عقل ماند و نه اندیشه‌ای و نی رایی