دیوان شمس/تا به جان مست عشق آن یارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (تا به جان مست عشق آن یارم) از مولوی |
' |
تا به جان مست عشق آن یارم | سرده بادههای انوارم | |
هر دمی گر نه جان نو دهدم | ای دل از جان خویش بیزارم | |
گرد آن مه چو چرخ می گردم | پس دگر چیست در زمین کارم | |
بر سر کارگاه خوبی بود | سوزنش کردهست چون تارم | |
سوزنم چنگ شد از او در تار | تا به آواز زیر می زارم | |
تا من این کارگاه عالم را | کو حجاب حق است بردارم | |
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب | ز آتش چشمهای بیدارم | |
تا بیابم ز شمس تبریزی | صحت این ضمیر بیمارم |