دیوان شمس/ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۴۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان) از مولوی |
' |
ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان هوشیاری در میان بیخودان و مستیان بی محابا درده ای ساقی مدام اندر مدام تا نماند هوشیاری عاقلی اندر جهان یار دعوی می کند گر عاشقی دیوانه شو سرد باشد عاقلی در حلقه دیوانگان گر درآید عاقلی گو کار دارم راه نیست ور درآید عاشقی دستش بگیر و درکشان عیب بینی از چه خیزد خیزد از عقل ملول تشنه هرگز عیب داند دید در آب روان عقل منکر هیچ گونه از نشانها نگذرد بی نشان رو بینشان تا زخم ناید بر نشان یوسفی شو گر تو را خامی بنخاسی برد گلشنی شو گر تو را خاری نداند گو مدان عیسیی شو گر تو را خانه نباشد گو مباش دیدهای شو گرت روپوشی نماند گو ممان